پارت ۳
پارت ۳
شوگا: چرا انقدر میخوای در مورد تهیونگ با کوک حرف بزنی
جیمین: اوف نمیدونم دوست دارم باهم حرف بزنن، بازم مثل قبل شیم
شوگا: میبینی ک نمیشه کوک خیلی عصبانیه ولی حق هم داره
جیمین: دلم برای بچه ها تنگ شده
شوگا: کاریش نمیشه کرد
ویو عمارت ته
جیهوپ: تهیونگ یک چیزی میگیم اما عصبی نشو
ته: چی شده
جین: خوب راستش ، انبار اصلحه ها
ته: انبار اصلحه ها چی
جیهوپ: انبار اصلحه ها آتیش گرفته
ته: چییی
جین: نمیدونیم ک کی این کارو کرده
ته: اما من میدونم ( با عصبانیت )
جیهوپ: کی
ته: کوک
جین : ته
ته: میکشمش ، با دست های خودم میکشمش
جیهوپ: تهیونگ لطفا
ته : چیو لطفاً ، چیو لطفاً ، چطور به خودش جرئت داده ک انبار منو آتیش بزنه ، سریع عمارتش و پیدا کنین و سریع ، من میرم تو اتاقم
جین: تهیونگ خیلی عصبیه ، نمیدونم باید چیکار کنیم
جیهوپ: منم نمیدونم ، اما اگه بلایی سر کوک بیاره چی
جین: خدانکنه ، کوک هنوز سنی ندارع
جیهوپ: آره هنوز خیلی بچه هست ، فکر کنم ۲۱ سالشه
جین : آره ۲۱ سالشه
جیهوپ: الان باید بریم عمارت کوک و پیدا کنین
جین: آره باید پیدا اما یک بهونه ای میشه ک بچه ها رو ببینیم دلم براشون خیلی تنگ شده
جیهوپ: آره منم ، خیلی دوست دارم ببینم کوک چه شکلی شده
جین: آره ولی فکر کنم خیلی جذاب تر شده
جیهوپ: آره منم همین فکرمیکنم
جین: بیا بریم عمارت و پیدا کنم تا ته ما رو نکشته
جیهوپ: بریم
ویو سانا
نمیدونم قضیه چی بود اما تهیونگ خیلی عصبی بود دوستاش هم داشتن در مورد کسی حرف میزدم تو فکر بودم ک صدای در اومد فهمیدم م دوستاش رفتن داشتم آشپز خونه رو تمیز میکردم ک با صدای کسی به خودم اومدم......
شوگا: چرا انقدر میخوای در مورد تهیونگ با کوک حرف بزنی
جیمین: اوف نمیدونم دوست دارم باهم حرف بزنن، بازم مثل قبل شیم
شوگا: میبینی ک نمیشه کوک خیلی عصبانیه ولی حق هم داره
جیمین: دلم برای بچه ها تنگ شده
شوگا: کاریش نمیشه کرد
ویو عمارت ته
جیهوپ: تهیونگ یک چیزی میگیم اما عصبی نشو
ته: چی شده
جین: خوب راستش ، انبار اصلحه ها
ته: انبار اصلحه ها چی
جیهوپ: انبار اصلحه ها آتیش گرفته
ته: چییی
جین: نمیدونیم ک کی این کارو کرده
ته: اما من میدونم ( با عصبانیت )
جیهوپ: کی
ته: کوک
جین : ته
ته: میکشمش ، با دست های خودم میکشمش
جیهوپ: تهیونگ لطفا
ته : چیو لطفاً ، چیو لطفاً ، چطور به خودش جرئت داده ک انبار منو آتیش بزنه ، سریع عمارتش و پیدا کنین و سریع ، من میرم تو اتاقم
جین: تهیونگ خیلی عصبیه ، نمیدونم باید چیکار کنیم
جیهوپ: منم نمیدونم ، اما اگه بلایی سر کوک بیاره چی
جین: خدانکنه ، کوک هنوز سنی ندارع
جیهوپ: آره هنوز خیلی بچه هست ، فکر کنم ۲۱ سالشه
جین : آره ۲۱ سالشه
جیهوپ: الان باید بریم عمارت کوک و پیدا کنین
جین: آره باید پیدا اما یک بهونه ای میشه ک بچه ها رو ببینیم دلم براشون خیلی تنگ شده
جیهوپ: آره منم ، خیلی دوست دارم ببینم کوک چه شکلی شده
جین: آره ولی فکر کنم خیلی جذاب تر شده
جیهوپ: آره منم همین فکرمیکنم
جین: بیا بریم عمارت و پیدا کنم تا ته ما رو نکشته
جیهوپ: بریم
ویو سانا
نمیدونم قضیه چی بود اما تهیونگ خیلی عصبی بود دوستاش هم داشتن در مورد کسی حرف میزدم تو فکر بودم ک صدای در اومد فهمیدم م دوستاش رفتن داشتم آشپز خونه رو تمیز میکردم ک با صدای کسی به خودم اومدم......
۶.۲k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.