دو پارتی
#دو پارتی
پارت ۱
وقتی زیر بارون قدم میزنین
ویو ات
نگاهمو دادم ب ساعت دیواری تو اتاق ساعت ۶:۳۵ رو نشون میداد کوک طبق معمول کمپانی بود امشب قرار بود ساعت ۸ بیاد تا بریم بیرون و یکم با هم وقت بگذرونیم
بلند شدم و ب سمت حموم قدم ورداشتم وارد حموم شدم لباسامو در آوردم و رفتم زیر دوش زیر دوش همونطور آب گرم سر تا پام رو طی میکرد داشتم ب خاطرم با کوک فکر میکردم از وقتی کوک اومده تو زندگیم من خیلی عوض شدم دیگ مث قبل سرد و بی حوصله نیستم الان ی دختر شاد و پر انرژی ک دوس داره با کسی ک عاشقشه دنیا رو بگرده و زندگی کنه خیلی خوشحالم ک کوک رو دارم بدون اون بعید بود من زنده باشم
……..
بعد از کلی مرور خاطره بلخره بعد ۳۰ مین از حموم اومدم بیرون ی لانگ مشکی پوشیدم و شرو کردم ب خشک کردن موهام وقتی کارم تموم شد گوشیم داشت زنگ میخورد وقتی ب نمایش گر گوشیم نگاه کردم با دیدن کلمه « بانی کیوتم » لبخندی زدم و جواب دادم
_ سلام بیبیه نازم چطوری
+ تا وقتی تورو دارم چرا بد باشم
_ اووو خوبه پس تا نیم ساعت دیگ حاضر باش ک ددی داره میاد دنبالت
+ باوشه
_ خدافظ کیتن
+ خودافظ
……
پارت ۱
وقتی زیر بارون قدم میزنین
ویو ات
نگاهمو دادم ب ساعت دیواری تو اتاق ساعت ۶:۳۵ رو نشون میداد کوک طبق معمول کمپانی بود امشب قرار بود ساعت ۸ بیاد تا بریم بیرون و یکم با هم وقت بگذرونیم
بلند شدم و ب سمت حموم قدم ورداشتم وارد حموم شدم لباسامو در آوردم و رفتم زیر دوش زیر دوش همونطور آب گرم سر تا پام رو طی میکرد داشتم ب خاطرم با کوک فکر میکردم از وقتی کوک اومده تو زندگیم من خیلی عوض شدم دیگ مث قبل سرد و بی حوصله نیستم الان ی دختر شاد و پر انرژی ک دوس داره با کسی ک عاشقشه دنیا رو بگرده و زندگی کنه خیلی خوشحالم ک کوک رو دارم بدون اون بعید بود من زنده باشم
……..
بعد از کلی مرور خاطره بلخره بعد ۳۰ مین از حموم اومدم بیرون ی لانگ مشکی پوشیدم و شرو کردم ب خشک کردن موهام وقتی کارم تموم شد گوشیم داشت زنگ میخورد وقتی ب نمایش گر گوشیم نگاه کردم با دیدن کلمه « بانی کیوتم » لبخندی زدم و جواب دادم
_ سلام بیبیه نازم چطوری
+ تا وقتی تورو دارم چرا بد باشم
_ اووو خوبه پس تا نیم ساعت دیگ حاضر باش ک ددی داره میاد دنبالت
+ باوشه
_ خدافظ کیتن
+ خودافظ
……
۱۰.۶k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.