اینقدر از صبح تا حالا اشک ریختم که دیگه چشمامو حس نمیکنم.
اینقدر از صبح تا حالا اشک ریختم که دیگه چشمامو حس نمیکنم.
توی این سه ماه مثل جنازه ها شدم.
زیر چشمام اینقدر قرمز شده که مجبورم با میکاپ بپوشونمشون اما این کارو نمیکنم.
دیگه فرار نمیکنم و میجنگم.
زندگی دیگه تو نیستی که رئیس منی منم که رئیس تو هستم.😏
توی این سه ماه مثل جنازه ها شدم.
زیر چشمام اینقدر قرمز شده که مجبورم با میکاپ بپوشونمشون اما این کارو نمیکنم.
دیگه فرار نمیکنم و میجنگم.
زندگی دیگه تو نیستی که رئیس منی منم که رئیس تو هستم.😏
۲.۴k
۱۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.