your kiss is deadly P1
دستاشو گرفته بودن و به سمت سلول های زندان میبردن
خیلی خوش خیال بودن،فکر میکردن اون دختر
قرار نیست فرار کنه!؟توهم خنده داریه....ولی این توهم زمانش طولانی نیست!یکی از پلیسا هلش داد داخل سلول و گفت:
-بتمرگ همونجا!از جاتم جم نمیخوری دخترهی وحشی!
یکی از همکاراش گفت:
-هی درست حرف بزن!مگه از جونت سیر شدی؟؟
-نمیبینی چجوری گاز گرفته؟دخترهی وحشی!ایش
ساشا انگشتشو روی لبش گذاشت و گفت:
عا اگه بخوای بازم انجام میدم ها!
اینو گفت و خندید خنده هاش مثل دیوونه ها بود!البته جای تعجبی نداره چون این دختر واقعا دیوونهست عجوبهست!کسی که با دندونش رگشو بزنه و سالم بمونه!واقعا انسان نیست.
که پلیس دستشو مشت کرد و گفت:ببند دهنتو هرزه!
ساشا دستشو از لای میله بیرون داد و یقهی پلیس رو گرفت و نزدیک خودش کرد و در گوشش گفت:
با لقب ننهات صدام نکن مردیکه
در همون حین صدای آژیر اومد که یکی از کارکنا گفت
-فرار کنید الان همهمون میمیریم!
ساشا پوزخند زد میدونست کی اومده!
پیشبینی کرده بود،دوست پسرشه؟؟آره جئون جونگکوکه
همونی که کل کره تا اسمش میاد تا دو کیلومتری فرار میکنن،این دوتا برای هم ساخته شده بودن مثل سیب از وسط نصف شده بودن که همو کامل میکردن!اگه بدون هم بودن خوب نمیشد!مثل شب که ستاره یا ماه نداشته باشه.
جئون با قدماش اومد سمت سلول ساشا و سرشو جلوش گرفت گفت:
Jeon:خب خب،ساشا خانم چیشد؟دیدی بدون من نمیتونی کاری کنی دخترِ بد؟
Sasha:اگه مطمئن نبودم نمیای به جون مامانم اینجا حموم خون راه مینداختم!میشناسی منو که؟
Jeon:آره میشناسمت....بدونِ من نمیتونی نفس بکشی!
Sasha:بیخیال رجز خونیات شو و منو از این قبرستون دربیار سردمه!
Jeon:البته بانو
و با یه پوزخند و چشمک به ساشا نگاه کرد میدونست دوست دخترش چقدر از این کاراش بدش میاد ولی بازم انجام میداد!
Jeon:دوست دخترمو نگاه کنید!اوه خدای من!تنها کسیه که توی زندگیم دارمش!
و باهم اومدن بیرون در عمق آرامش انگار نه انگار اونجا آتیش گرفته
.........
خب خب خب دوستش داشتید؟؟اگه آره ادامه بدم
آها عکس ساشا اسلاید دوعه
خیلی خوش خیال بودن،فکر میکردن اون دختر
قرار نیست فرار کنه!؟توهم خنده داریه....ولی این توهم زمانش طولانی نیست!یکی از پلیسا هلش داد داخل سلول و گفت:
-بتمرگ همونجا!از جاتم جم نمیخوری دخترهی وحشی!
یکی از همکاراش گفت:
-هی درست حرف بزن!مگه از جونت سیر شدی؟؟
-نمیبینی چجوری گاز گرفته؟دخترهی وحشی!ایش
ساشا انگشتشو روی لبش گذاشت و گفت:
عا اگه بخوای بازم انجام میدم ها!
اینو گفت و خندید خنده هاش مثل دیوونه ها بود!البته جای تعجبی نداره چون این دختر واقعا دیوونهست عجوبهست!کسی که با دندونش رگشو بزنه و سالم بمونه!واقعا انسان نیست.
که پلیس دستشو مشت کرد و گفت:ببند دهنتو هرزه!
ساشا دستشو از لای میله بیرون داد و یقهی پلیس رو گرفت و نزدیک خودش کرد و در گوشش گفت:
با لقب ننهات صدام نکن مردیکه
در همون حین صدای آژیر اومد که یکی از کارکنا گفت
-فرار کنید الان همهمون میمیریم!
ساشا پوزخند زد میدونست کی اومده!
پیشبینی کرده بود،دوست پسرشه؟؟آره جئون جونگکوکه
همونی که کل کره تا اسمش میاد تا دو کیلومتری فرار میکنن،این دوتا برای هم ساخته شده بودن مثل سیب از وسط نصف شده بودن که همو کامل میکردن!اگه بدون هم بودن خوب نمیشد!مثل شب که ستاره یا ماه نداشته باشه.
جئون با قدماش اومد سمت سلول ساشا و سرشو جلوش گرفت گفت:
Jeon:خب خب،ساشا خانم چیشد؟دیدی بدون من نمیتونی کاری کنی دخترِ بد؟
Sasha:اگه مطمئن نبودم نمیای به جون مامانم اینجا حموم خون راه مینداختم!میشناسی منو که؟
Jeon:آره میشناسمت....بدونِ من نمیتونی نفس بکشی!
Sasha:بیخیال رجز خونیات شو و منو از این قبرستون دربیار سردمه!
Jeon:البته بانو
و با یه پوزخند و چشمک به ساشا نگاه کرد میدونست دوست دخترش چقدر از این کاراش بدش میاد ولی بازم انجام میداد!
Jeon:دوست دخترمو نگاه کنید!اوه خدای من!تنها کسیه که توی زندگیم دارمش!
و باهم اومدن بیرون در عمق آرامش انگار نه انگار اونجا آتیش گرفته
.........
خب خب خب دوستش داشتید؟؟اگه آره ادامه بدم
آها عکس ساشا اسلاید دوعه
۶۲۰
۰۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.