ویک حیا
ویک حیا
سوختگیش مرگ بارر بودد
کل ذخممو با پماد پوشوند
ته: خب هر روز خودممیزنم برات چون جناب عالی لج بازیو عقب میندازی
جیا: خب ؟ برم؟
ته: هوش امدی
رفتم اتاقم ساعتو نگا کردم ۳ نصف شب بود
از حلو در اتاق جونگ کوک رد شدم لا درش باز بود
کوک: جیا
درو کامل باز کردم
جیا: هوم؟
کوک: دستت خوبه؟
جیا: ببینن قراره بمرم یا چی؟
کوک: وا
جیا: شما دوتا چرا انقدر معربون شدین در روز نگامم نمیکنید
کوک: اصلا گمشو بروو
حیا: شب بخیر
رفتم بیرونو درو کوبیدم
کوک: سلیطههه( داد
جیا: برو بابا
رفتم اتاقمو بخودم نگا کردم
موهام ازیتم میکنهه
بزنم؟
اخه مووتا زانو میخوام چیکاررر
میزنم تا بالای باسن اوکیه فک کنم
قیچیو برداشتمو شروع کردم ب
بریدن
اخیش راحت شدمم
رفتمگرفتمکپیدممم
صبح بیدار شدن و رقتم سرویس کارای لازمو انجام دادم
رفتم پایین سر میز نشسته بودن جفتشونو اییی
رفتم نشستم
سرمپایین بود که
سوختگیش مرگ بارر بودد
کل ذخممو با پماد پوشوند
ته: خب هر روز خودممیزنم برات چون جناب عالی لج بازیو عقب میندازی
جیا: خب ؟ برم؟
ته: هوش امدی
رفتم اتاقم ساعتو نگا کردم ۳ نصف شب بود
از حلو در اتاق جونگ کوک رد شدم لا درش باز بود
کوک: جیا
درو کامل باز کردم
جیا: هوم؟
کوک: دستت خوبه؟
جیا: ببینن قراره بمرم یا چی؟
کوک: وا
جیا: شما دوتا چرا انقدر معربون شدین در روز نگامم نمیکنید
کوک: اصلا گمشو بروو
حیا: شب بخیر
رفتم بیرونو درو کوبیدم
کوک: سلیطههه( داد
جیا: برو بابا
رفتم اتاقمو بخودم نگا کردم
موهام ازیتم میکنهه
بزنم؟
اخه مووتا زانو میخوام چیکاررر
میزنم تا بالای باسن اوکیه فک کنم
قیچیو برداشتمو شروع کردم ب
بریدن
اخیش راحت شدمم
رفتمگرفتمکپیدممم
صبح بیدار شدن و رقتم سرویس کارای لازمو انجام دادم
رفتم پایین سر میز نشسته بودن جفتشونو اییی
رفتم نشستم
سرمپایین بود که
۹.۸k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.