مطمئنی اخه من؟ پارت ۱۰
ات:منظورت چیه (بغض)
جیمین:دوباره تویه دختر دیدی اسکلش کردی خب عنتر
یجی ویو
خواستم اذیتش کنم
یجی:اوهه بیبی نگو جلوی این دختر زشته
جیمین:ساکت شو دیگه لباسام رو بده
یجی:نوکر بابانم مگه تا همینجام اومدم قدمی یک وون ازت پول میگریم
جیمین:بشین تا بهت بدم
ات ویو
دیدم خیلی باهم صمیمین نمیدونم چرا ناراحت شدم شاید اشتباه کردم وقتی دوست دختر داشته بهش گفتم بیا خونمون
جیمین:یجی کرم نریز مثل ادم که نیستی حداقل مثل ادم خودت رو معرفی کن
یجی:ببین به قران به بابا میگم پریشب بار بودی
جیمین:ااا باشه دیگع منم به بابا میگم اونروز به جای درس خوندن رفتی خونه یه پسره
یجی:داداشی جونم وقتی چیزی به اسم دوستی هست
چرا باید دشمنی کنیم خب ات جون من خواهر جیمینم ببخشید سرت داد کشیدم خواستم اذیتت کنم
ات:امم نه خوشبختم منم طراح شرکت اقای جیمینم
اسمم اته
یجی:میدون
ات :اسمم رو از کجا میدونی
یجی :چون همش جیمین ازت ت...
خواستم بقیش رو بگم که جیمین جلوی دهنم رو گرفت
جیمین:خب دیگه برو بیرون
و اینگونه یجی رو از خونه انداخت بیرون
جیمین: اون یکم بی ادبه
ات:نه مشکلی نیست
جیمین:خب حالا که خونه تنهاییم
ادمین:منم هستم
جیمین:ببند
ادمین:چشم پسرم
جیمین:خب حالا که خونه تنهاییم چیکار کنیم حوصلمون سر نره بیا یه بازی اگر تونستی جایی که من قایم میشم رو پیدا کنی بوست میکنم ولی اگر نکنی بوست نمیکنم
ات:نه (تعجب)
جیمین:اره
ات:نه
جیمین:اره اها اگر نتونی پیدام کنی تازه باید بری ک...ون اون گربه رو ببوسی
ات:چییی
جیمین:چشم بزار راستی من تو کمد قایم میشم
ات:چرا لو میدی خوب
جیمین:خب شاید دلم بخواد ببوسمت که جام رو بهت گفتم
ات:چی ؟
جیمین:خب ات من خیلی ادم ......
#سناریو #جیمین #فیک جیمین
جیمین:دوباره تویه دختر دیدی اسکلش کردی خب عنتر
یجی ویو
خواستم اذیتش کنم
یجی:اوهه بیبی نگو جلوی این دختر زشته
جیمین:ساکت شو دیگه لباسام رو بده
یجی:نوکر بابانم مگه تا همینجام اومدم قدمی یک وون ازت پول میگریم
جیمین:بشین تا بهت بدم
ات ویو
دیدم خیلی باهم صمیمین نمیدونم چرا ناراحت شدم شاید اشتباه کردم وقتی دوست دختر داشته بهش گفتم بیا خونمون
جیمین:یجی کرم نریز مثل ادم که نیستی حداقل مثل ادم خودت رو معرفی کن
یجی:ببین به قران به بابا میگم پریشب بار بودی
جیمین:ااا باشه دیگع منم به بابا میگم اونروز به جای درس خوندن رفتی خونه یه پسره
یجی:داداشی جونم وقتی چیزی به اسم دوستی هست
چرا باید دشمنی کنیم خب ات جون من خواهر جیمینم ببخشید سرت داد کشیدم خواستم اذیتت کنم
ات:امم نه خوشبختم منم طراح شرکت اقای جیمینم
اسمم اته
یجی:میدون
ات :اسمم رو از کجا میدونی
یجی :چون همش جیمین ازت ت...
خواستم بقیش رو بگم که جیمین جلوی دهنم رو گرفت
جیمین:خب دیگه برو بیرون
و اینگونه یجی رو از خونه انداخت بیرون
جیمین: اون یکم بی ادبه
ات:نه مشکلی نیست
جیمین:خب حالا که خونه تنهاییم
ادمین:منم هستم
جیمین:ببند
ادمین:چشم پسرم
جیمین:خب حالا که خونه تنهاییم چیکار کنیم حوصلمون سر نره بیا یه بازی اگر تونستی جایی که من قایم میشم رو پیدا کنی بوست میکنم ولی اگر نکنی بوست نمیکنم
ات:نه (تعجب)
جیمین:اره
ات:نه
جیمین:اره اها اگر نتونی پیدام کنی تازه باید بری ک...ون اون گربه رو ببوسی
ات:چییی
جیمین:چشم بزار راستی من تو کمد قایم میشم
ات:چرا لو میدی خوب
جیمین:خب شاید دلم بخواد ببوسمت که جام رو بهت گفتم
ات:چی ؟
جیمین:خب ات من خیلی ادم ......
#سناریو #جیمین #فیک جیمین
۲۲.۰k
۱۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.