Forgive me p11
که یهو دستی دورکمرم حلقه شد
ات. جیغغغغ(چون دور بود چادورا نشنیدن)
جکسون. هیششش بیب منم
ات. دستتو بردار... تو... تو مستی نه
جکسون. من فقط یه کوچلو خوردم یکم
ات سریع جکسونو از خودش جدا کرد برگشت سمتش
ات. خواهش میکنم اذیتم نکن دلیل نمیشه چون دخترم هرکاری خواستی بکنی(گریه آروم)
جکسون. ات...
که ات دویید رفت سمت چادر ته
ویو ته
تو خواب نازم بودم که با صدای گریه بلند شدم
ته. کدوم خری منو از خواب نازم بیدار کرد هاا(چشماش بستس)
ات. هق ببخشید هق(گریه آروم)
ته. ات تویی خوبی چرا گریه میکنی؟؟؟
ات. من.. من (گریه شدید)
ته. هیششش ات رو بغل کرد
بعد چند مین ات اروم شد از بغل ته امد بیرون
ات. مـ مـ ممنون
ته. خواهش ولی بگو چیشد
ات من.. من میترسیدم تنهایی بخوابم میخواستم بیام پیش تو که جکسون از پشت بغلم کرد مست بود دیگه نتونستم تحمل کنم گریه کردم بعدشم امد پیش تو (خیلی کیوت و مظلوم)
ته. بیا بخوابیم ولش کن.. البته ساعت4نیمه بخواب
ات. باش
خوابیدن
پرش زمانی به یک هفته بعد (تو این یک هفته جکسون به ات قول داد که دیگه اذیتش نکنه) ویو ات
هرروز با ته جنگ دعوا دارم پسره خنگ ولی خیلی دوس داشتنیه امروزم قراره با بچه ها بریم بار ته گفت سوپرایز دارم برات چیه یعنی سوپرایزش هوففف برم اماده شم (استایل ات رو گذاشتم)
ویو ته
این دختره اسکله ها رفته کفش عزیزمو به فاخ داده با رژ لب کلی رنگش کرده خدایا طلافی میکنمشششش اوه سوپرایز ات یادم رفت
که گوشیش زنگ خورد
ته. الو سلام
......
ته. نه نمیدونه سوپرایزش چیه همه چی اوکیه
.....
ته. میدونم تولدشه خو
....
ته. اوکی بای
خب حالا برم اماده شم میریم بار
پرش زمانی به اماده شدن
ته. ات؟(پشت چادر اتس)
ات. بیا تو
ته.....
ات. چیه
ته. این چیه پوشیدی
ات. چشه
ته. شبه هرزه ها شدی درش بیار
ات. عااا خو از روش پالتو میپوشم هوا سرده
ته. اما...
ات. تههه
ته. اصلا ب من چه
ات. افرین بریم
رفتن سوار ماشین شدن
رفتن سمت بار
پیاده شدن
جکسون. ات؟؟!!!
ات. بله؟
جکسون. این چیه پوشیدی؟؟!!!
ات. یااا اصلا شما با من چیکار دارین
ته. ولش کن
ویو ات
داشتیم میرفتیم تو بار که با داد هانا مواجه شدیم
هانا. ولم کن اه اصلا من چرا داداش دارم؟؟؟
هوپی.اینو برو از مامان بابا بپرس لباست بده هانا به حرفم گوش کنننن
هانا. ات جونم... ببین داداش ات هم لباسش مث منه
هوپی. اما...
ته. هوسوک ولش کن این دخترا رومخن پیش خودمونن مواظبشونیم بابای ات هم به من سپرده دخترشو
هوپی. اوکی بریم
رفتن تو کلی حرف زدنو اینا که یهو ته گفت
ته. ای واییی سوپرایزم موند
اات. یس
ته. خب وایسا
ویوات
چنان منتظر سوپرایزم بودم که یهو ته بلند شد و....(دیگه یهو نگفتم راحت باشیددد)
ادامه دارد....
حمایت کنید🥺♥
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شرطا
35لایک
35کامنت
ات. جیغغغغ(چون دور بود چادورا نشنیدن)
جکسون. هیششش بیب منم
ات. دستتو بردار... تو... تو مستی نه
جکسون. من فقط یه کوچلو خوردم یکم
ات سریع جکسونو از خودش جدا کرد برگشت سمتش
ات. خواهش میکنم اذیتم نکن دلیل نمیشه چون دخترم هرکاری خواستی بکنی(گریه آروم)
جکسون. ات...
که ات دویید رفت سمت چادر ته
ویو ته
تو خواب نازم بودم که با صدای گریه بلند شدم
ته. کدوم خری منو از خواب نازم بیدار کرد هاا(چشماش بستس)
ات. هق ببخشید هق(گریه آروم)
ته. ات تویی خوبی چرا گریه میکنی؟؟؟
ات. من.. من (گریه شدید)
ته. هیششش ات رو بغل کرد
بعد چند مین ات اروم شد از بغل ته امد بیرون
ات. مـ مـ ممنون
ته. خواهش ولی بگو چیشد
ات من.. من میترسیدم تنهایی بخوابم میخواستم بیام پیش تو که جکسون از پشت بغلم کرد مست بود دیگه نتونستم تحمل کنم گریه کردم بعدشم امد پیش تو (خیلی کیوت و مظلوم)
ته. بیا بخوابیم ولش کن.. البته ساعت4نیمه بخواب
ات. باش
خوابیدن
پرش زمانی به یک هفته بعد (تو این یک هفته جکسون به ات قول داد که دیگه اذیتش نکنه) ویو ات
هرروز با ته جنگ دعوا دارم پسره خنگ ولی خیلی دوس داشتنیه امروزم قراره با بچه ها بریم بار ته گفت سوپرایز دارم برات چیه یعنی سوپرایزش هوففف برم اماده شم (استایل ات رو گذاشتم)
ویو ته
این دختره اسکله ها رفته کفش عزیزمو به فاخ داده با رژ لب کلی رنگش کرده خدایا طلافی میکنمشششش اوه سوپرایز ات یادم رفت
که گوشیش زنگ خورد
ته. الو سلام
......
ته. نه نمیدونه سوپرایزش چیه همه چی اوکیه
.....
ته. میدونم تولدشه خو
....
ته. اوکی بای
خب حالا برم اماده شم میریم بار
پرش زمانی به اماده شدن
ته. ات؟(پشت چادر اتس)
ات. بیا تو
ته.....
ات. چیه
ته. این چیه پوشیدی
ات. چشه
ته. شبه هرزه ها شدی درش بیار
ات. عااا خو از روش پالتو میپوشم هوا سرده
ته. اما...
ات. تههه
ته. اصلا ب من چه
ات. افرین بریم
رفتن سوار ماشین شدن
رفتن سمت بار
پیاده شدن
جکسون. ات؟؟!!!
ات. بله؟
جکسون. این چیه پوشیدی؟؟!!!
ات. یااا اصلا شما با من چیکار دارین
ته. ولش کن
ویو ات
داشتیم میرفتیم تو بار که با داد هانا مواجه شدیم
هانا. ولم کن اه اصلا من چرا داداش دارم؟؟؟
هوپی.اینو برو از مامان بابا بپرس لباست بده هانا به حرفم گوش کنننن
هانا. ات جونم... ببین داداش ات هم لباسش مث منه
هوپی. اما...
ته. هوسوک ولش کن این دخترا رومخن پیش خودمونن مواظبشونیم بابای ات هم به من سپرده دخترشو
هوپی. اوکی بریم
رفتن تو کلی حرف زدنو اینا که یهو ته گفت
ته. ای واییی سوپرایزم موند
اات. یس
ته. خب وایسا
ویوات
چنان منتظر سوپرایزم بودم که یهو ته بلند شد و....(دیگه یهو نگفتم راحت باشیددد)
ادامه دارد....
حمایت کنید🥺♥
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شرطا
35لایک
35کامنت
۳۹.۹k
۱۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.