PART 18
وقتی فقط با دوستات رفته بودی اما...
رفتیم بیمارستان که یهو دیدم یکی صدام میکنه
یونا: عههه اوپاااا
تهیونگ تو ذهنش وای اینو کم داشتم
سریع ا/ت رو گذاشنم تو بغل کوک و. گقتم
تهیونگ: تو برو من میام
ــــــــــــــــ[: ♡
تهیونگ: او سلام کی اومدی کره
یونا: سلام اوپااا همین دیروز میخواستم بیام ببینمت
تهیونگ: اوو چقدر خوب
یونا: برای چی اومدی اینجا؟
تهیونگ: میدونستم بهش بگم کلی سوال پیجم میکنه و حوصله نداشتم کفتم هیچی اومدم یه چکاپ کنم خودمو ببنینم سالمم
یونا: اوپا مطمینی
تهیونگ: اره
یونا: اوکی بیا دنبالم (◔‿◔)
تهیونگ: پشت سرتم«تو ذهنش بخیر کذشتا»»
و ویو کوک
کارای مربوط به بیمارو انجام دادم و دیدم ا/ت رو کذاشتن رو تخت که یه نفر اومد داخل شما همسرشید
کوک.. میدونستم اگه بگم نه چیزی بهم نمیگن پس گفتن
کوک: نه من برادرشم
پرستار: اوکی ایشون بدنشون خیلی ضعیف شده پ آسیب زیادی بهشون وارد شدخ بهتره شب ببریدشون
کوک: خیلی ممنون
و پرستار رفت
میدونی خیلی شبیه اجیمی خواستم بهت بگم تو دلم مونده بود❤️🩹
رفتم بیرون یکم هوا بخورم که باورم نمیشد اون بود
اون واقعا خواهرم بود
دارم خواب میبینم
وقتی چشامو مالش دادم دیدم توهم بود
ای بابا 😣😣
که یهو یکی داد زد...
همراه بیمار جئون ا/ت کیههه
بدو بدو رفتم و گفتم
کوک: من من
پرستار: بیمارتون بهوش اومد ولی هزیون میگن(نمیدونم درست نوشتم یا نه)
پرستار: یکی رو سدا میکنن به اسم.....
ببخشید کم شد😣😣
شرط
فالو: 3
لایک: 5
اسلاید دوم یونا
اسلاید سوم ماشین تهیونگ
رفتیم بیمارستان که یهو دیدم یکی صدام میکنه
یونا: عههه اوپاااا
تهیونگ تو ذهنش وای اینو کم داشتم
سریع ا/ت رو گذاشنم تو بغل کوک و. گقتم
تهیونگ: تو برو من میام
ــــــــــــــــ[: ♡
تهیونگ: او سلام کی اومدی کره
یونا: سلام اوپااا همین دیروز میخواستم بیام ببینمت
تهیونگ: اوو چقدر خوب
یونا: برای چی اومدی اینجا؟
تهیونگ: میدونستم بهش بگم کلی سوال پیجم میکنه و حوصله نداشتم کفتم هیچی اومدم یه چکاپ کنم خودمو ببنینم سالمم
یونا: اوپا مطمینی
تهیونگ: اره
یونا: اوکی بیا دنبالم (◔‿◔)
تهیونگ: پشت سرتم«تو ذهنش بخیر کذشتا»»
و ویو کوک
کارای مربوط به بیمارو انجام دادم و دیدم ا/ت رو کذاشتن رو تخت که یه نفر اومد داخل شما همسرشید
کوک.. میدونستم اگه بگم نه چیزی بهم نمیگن پس گفتن
کوک: نه من برادرشم
پرستار: اوکی ایشون بدنشون خیلی ضعیف شده پ آسیب زیادی بهشون وارد شدخ بهتره شب ببریدشون
کوک: خیلی ممنون
و پرستار رفت
میدونی خیلی شبیه اجیمی خواستم بهت بگم تو دلم مونده بود❤️🩹
رفتم بیرون یکم هوا بخورم که باورم نمیشد اون بود
اون واقعا خواهرم بود
دارم خواب میبینم
وقتی چشامو مالش دادم دیدم توهم بود
ای بابا 😣😣
که یهو یکی داد زد...
همراه بیمار جئون ا/ت کیههه
بدو بدو رفتم و گفتم
کوک: من من
پرستار: بیمارتون بهوش اومد ولی هزیون میگن(نمیدونم درست نوشتم یا نه)
پرستار: یکی رو سدا میکنن به اسم.....
ببخشید کم شد😣😣
شرط
فالو: 3
لایک: 5
اسلاید دوم یونا
اسلاید سوم ماشین تهیونگ
۱۸.۸k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.