ₐₜ
_ₐₜ
دستمال و به چشمای اشکیم کشیدم بازم زیاده روی کردم!
رو کاناپه نشستم زیر دلم تیر میکشید از درد
یکسالبودازدواج کرده بودیم
اون منو دوست داشت اما من نه!
ازخونه میرفتم باید میرفتم
لباسام و عوض کردم و از خونه بیرون زدم
میدونستم قراره کل شهر و شخم بزنه برای پیدا کردنم اما ارزشش و داشت...
_هتل.
تنپوش سفید و تنم کردم
موهام و که دورم پریشون ریخته بود و بالا سرم جمع کردم
آخيش راحتی آزادی...
_ᴶᵉᵒⁿᴶᵘⁿᵍᵏᵒᵒᵏ
_ببخشید آقا اما اجازه اینکارو نداریم
جونگکوک- اگه اینکارو نکنی هتلتون تا فردا با خاک یکسان میشه
_ما اجازه اینکه اطلاعات...
جونگکوک-تا سه میشمارم
جونگکوک-۱
جونگکوک-۲..
سه نشده رو کانتر گذاشتش کلید و چنگ زدم.
_اتاق³⁴⁹
و چند تا صددلاری رو کانتر گذاشتم
به طرف آسانسور رفتم...
در و زدم صداش و شنیدم
ات-اومدم
درو باز کرد و با دیدن من سریع خواست درو ببنده
پام و بین در گذاشتم زورم بهش غلبه کرد و در و باز کردم.
مثل یه مجسمه زیبا وسط اتاق وایساده بود
ات-از جونم چی میخوای هانننن؟
جونگکوک-درو واسه کدوم سگی با حوله بازمیکردی؟
رفتم سمتش ترسید حوله از رو شونه اش افتاده بود
از گردنش گرفتم
جونگکوک-توکه میدونستی قراره هرجا بری پیدات کنم غلط کردی فرار کردی
وضعیتی که الان توش دچاری و مدیون خودتی...
_ₐₜ
دستامو محکم بسته بود به تخت
نشست پیشم..عضله هاش نمایان بود چیزی تنش نبود
جونگکوک-
دستمال و به چشمای اشکیم کشیدم بازم زیاده روی کردم!
رو کاناپه نشستم زیر دلم تیر میکشید از درد
یکسالبودازدواج کرده بودیم
اون منو دوست داشت اما من نه!
ازخونه میرفتم باید میرفتم
لباسام و عوض کردم و از خونه بیرون زدم
میدونستم قراره کل شهر و شخم بزنه برای پیدا کردنم اما ارزشش و داشت...
_هتل.
تنپوش سفید و تنم کردم
موهام و که دورم پریشون ریخته بود و بالا سرم جمع کردم
آخيش راحتی آزادی...
_ᴶᵉᵒⁿᴶᵘⁿᵍᵏᵒᵒᵏ
_ببخشید آقا اما اجازه اینکارو نداریم
جونگکوک- اگه اینکارو نکنی هتلتون تا فردا با خاک یکسان میشه
_ما اجازه اینکه اطلاعات...
جونگکوک-تا سه میشمارم
جونگکوک-۱
جونگکوک-۲..
سه نشده رو کانتر گذاشتش کلید و چنگ زدم.
_اتاق³⁴⁹
و چند تا صددلاری رو کانتر گذاشتم
به طرف آسانسور رفتم...
در و زدم صداش و شنیدم
ات-اومدم
درو باز کرد و با دیدن من سریع خواست درو ببنده
پام و بین در گذاشتم زورم بهش غلبه کرد و در و باز کردم.
مثل یه مجسمه زیبا وسط اتاق وایساده بود
ات-از جونم چی میخوای هانننن؟
جونگکوک-درو واسه کدوم سگی با حوله بازمیکردی؟
رفتم سمتش ترسید حوله از رو شونه اش افتاده بود
از گردنش گرفتم
جونگکوک-توکه میدونستی قراره هرجا بری پیدات کنم غلط کردی فرار کردی
وضعیتی که الان توش دچاری و مدیون خودتی...
_ₐₜ
دستامو محکم بسته بود به تخت
نشست پیشم..عضله هاش نمایان بود چیزی تنش نبود
جونگکوک-
۳۵.۲k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.