پارت ۳
پارت ۳
بعد از ۶ ساعت به فرانسه رسیدیم
صبح شده بود و مردم فرانسه دور کالسکه جمع شده بودند و گل پرت میکردند
بلخره بعد از چند مین قصر رسیدیم و پیاده شدیم
مامان کوک : چون ازدواج کردید باید پیش هم
بخوابید اتاقتون اول راه روعه
از زبان ویکتوریا: وارد اتاق شدیم که کوک گفت
کوک: خودت میدونی که ما به زور باهم ازدواج کردیم پس باید جدا از هم بخوابیم چون نمیتونیم یکیمون روی زمین بخوابه وسطمون پتو و بالشت میزاریم باهم رابطه برقرار نمیکنیم کار هامون هم به هم ربطی نداره اوکی؟
ویکتوریا: باشه لطفا برو که من لباسم را عوض کنم
کوک: مجبوریم کنار هم عوض کنیم
ویکتوریا: باشه لطفا میشه که لباسم زیپش را باز کنی ؟
کوک: باشه( زیپ لباسش را باز کرد )
ویکتوریا: با لمس شدن دست هاش به بدنم مور مور میشدم
( بلخره بعد از چند مین لباس هاشون را عوض کردن)
مادر کوک: بلخره اومدید
ویکتوریا: بله
پدر کوک: بشینید غذا بخورید
روی میز پر از غذا های خوشمزه بود مثل استیک گوشت و مرغ پاستا نوشیدنی های
متنوع و... بود
پدر کوک: امروز روز تاج گذاریه بخاطر همین نامه از قبل برای پادشاهان کشور ها داد م
( چند مین تاج گذاری)
بعد از ۶ ساعت به فرانسه رسیدیم
صبح شده بود و مردم فرانسه دور کالسکه جمع شده بودند و گل پرت میکردند
بلخره بعد از چند مین قصر رسیدیم و پیاده شدیم
مامان کوک : چون ازدواج کردید باید پیش هم
بخوابید اتاقتون اول راه روعه
از زبان ویکتوریا: وارد اتاق شدیم که کوک گفت
کوک: خودت میدونی که ما به زور باهم ازدواج کردیم پس باید جدا از هم بخوابیم چون نمیتونیم یکیمون روی زمین بخوابه وسطمون پتو و بالشت میزاریم باهم رابطه برقرار نمیکنیم کار هامون هم به هم ربطی نداره اوکی؟
ویکتوریا: باشه لطفا برو که من لباسم را عوض کنم
کوک: مجبوریم کنار هم عوض کنیم
ویکتوریا: باشه لطفا میشه که لباسم زیپش را باز کنی ؟
کوک: باشه( زیپ لباسش را باز کرد )
ویکتوریا: با لمس شدن دست هاش به بدنم مور مور میشدم
( بلخره بعد از چند مین لباس هاشون را عوض کردن)
مادر کوک: بلخره اومدید
ویکتوریا: بله
پدر کوک: بشینید غذا بخورید
روی میز پر از غذا های خوشمزه بود مثل استیک گوشت و مرغ پاستا نوشیدنی های
متنوع و... بود
پدر کوک: امروز روز تاج گذاریه بخاطر همین نامه از قبل برای پادشاهان کشور ها داد م
( چند مین تاج گذاری)
۱.۳k
۲۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.