Pt21
مامان بلند شد رفت ی لیوان اب قند اورد یونگی خورد اروم تر شد یونگی: برسیم کره من میدونم تو پدرتو در میارم( ب کره ای) ا/ت: یاااا بابام اینجا نشسته ها( اینم کره ای) یونگی: اگوست دی ب اون پسره نکبت مو فکلی فروختی دختره سلطیه ( از عباس اقا اعظم خانم یاد گرفته ) ا/ت: من هیچ اونو دوس نداشتم ندارم این پدرام دارع زر مف میزنه( یونگی جان عزیزم غصه نخور بیا خودم زنت میشم) یونگی چشم غره ای برام رف بعد منم قاشق چرخوندم قاشق افتاد ب مامان یونگی اعظم خانم: خب پسرم جرعت یا حیقیت یونگی: جرعت( کلافه) اعظم خانم: ( لبخند شیطونی) پاشو ی قر کمری بده یونگی: چی؟ اعظم خانم: پدرام پاشو اهنگ سیو دوخت حاجرو بزار دامادم هنر نمایی کنه پدرام گوشیش در اورد آهنگ گذاش سیو دوخت حاجرو دوخمه تو دل میپلکونیم محض رضای دخترم خودمو .......( میدونم اشتب نوشتم ب روم نیارید) اعظم خانم: ژااااااان( اعظم خانم بکشن میزند) عباس اقا عضله هاشو تکون میدع ا/ت: گلیگلیگلیگلی من: بیا وسططططط یونگی ام تهد تعصیر محیط اومد وسط با پدرام ی رقص عربی رفتن عباس اقا بلند شد اومد ی ی دوهزار تومنی ب یونگی داد ی سکه۵۰۰ تومنی ام ب پدرام اعظم خانم از تو جاساز روسریش چن تا شوکولات در اورد پرت کرد سمتشون یونگی: اخخخ ....سرم
۱۰.۵k
۲۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.