پارت ۲۰ عشق بی پروا
دیانا:دورت بگردم چیکار میکنی ساعت ۲ هست
ارسلان:هبچی فدات شم دارم کار میکنم
دیانا:اخه من قربونت برم که انقدر خسته میشی
(۲روز دیگه تولد ارسلانه ولی من از دو روز پیش کار های تولد رو انجام دادم)
دیانا:ارسلااان
ارسلان:جان دلم
دیانا:من گشنمه ولی حال پختن چیزی ندارن
ارسلان:نودل میخوری
دیانا:قبوله .
ارسلان:رفتم تو اشپز خونه نودل درست کردم و ریختم تو ظرف رفتم پیش دیانا
دیانا راستی سس میخوری؟؟
ارسلان:دیدم دیانا خوابید
ای دورت بگردم که چقدر ناز خوابیدی
بلندش کردم گذاشتمش رو تخت کنارش دراز کشیدم و خوابیدیم
صبح........
دیانا:بلند شدم رفتم یه صبحانه ی مفصل درست کردم
ارسلان:زرنگ شدی کاشی کوچولو
دیانا:پس چی!!!
ارسلان :به ببین چه کرده جغد کوچولو
گفتم و یه بوس رو گونش کاشتم
دیانا:صبحانمون رو خوردیم کل روز تا ۷ بیکار بودیم
دیانا:ارسی فیلم ببینیم
ارسلان :ببینیم
دیانا:خوراکی برداشتم رفتیم فیلم دیدیم بعدش هم برای اینکع ارسلان از خونه بیرون نره گفتم
ارسی یک کم گیم بازی کنیم
ارسلان:چی شد این خانم کوچولوی ما به گیم علاقه پیدا کرد
دیانا:همین طوری
ارسلان :باش
دیانا:با ارسلان گیم بازی کردیم ساعت شد۶
ارسلان بریم بیرون یه دور
ارسلان :خسته ام
دیان:اما ارسلان
ارسلان:نه
دیانا:منم رفتم تو اتاقم درو محکم کوبیدم
ارسلان:دیانا خیلی ناراحت شد برای همین رفتم تو اتاق
دیانا دورت بگردم ببخشید من معذرت میخوام حاظر شو بریم بیرون
دیانا،:.............
بچه ها من لش افتادم کف اتاق ببینی چقدر دوستون دارم هی دارم فعالیت میکنم
لایک به ۱۰ برسه پارت بعدی رو میزارم💜💙❤💚🧡🖤💜💛
ارسلان:هبچی فدات شم دارم کار میکنم
دیانا:اخه من قربونت برم که انقدر خسته میشی
(۲روز دیگه تولد ارسلانه ولی من از دو روز پیش کار های تولد رو انجام دادم)
دیانا:ارسلااان
ارسلان:جان دلم
دیانا:من گشنمه ولی حال پختن چیزی ندارن
ارسلان:نودل میخوری
دیانا:قبوله .
ارسلان:رفتم تو اشپز خونه نودل درست کردم و ریختم تو ظرف رفتم پیش دیانا
دیانا راستی سس میخوری؟؟
ارسلان:دیدم دیانا خوابید
ای دورت بگردم که چقدر ناز خوابیدی
بلندش کردم گذاشتمش رو تخت کنارش دراز کشیدم و خوابیدیم
صبح........
دیانا:بلند شدم رفتم یه صبحانه ی مفصل درست کردم
ارسلان:زرنگ شدی کاشی کوچولو
دیانا:پس چی!!!
ارسلان :به ببین چه کرده جغد کوچولو
گفتم و یه بوس رو گونش کاشتم
دیانا:صبحانمون رو خوردیم کل روز تا ۷ بیکار بودیم
دیانا:ارسی فیلم ببینیم
ارسلان :ببینیم
دیانا:خوراکی برداشتم رفتیم فیلم دیدیم بعدش هم برای اینکع ارسلان از خونه بیرون نره گفتم
ارسی یک کم گیم بازی کنیم
ارسلان:چی شد این خانم کوچولوی ما به گیم علاقه پیدا کرد
دیانا:همین طوری
ارسلان :باش
دیانا:با ارسلان گیم بازی کردیم ساعت شد۶
ارسلان بریم بیرون یه دور
ارسلان :خسته ام
دیان:اما ارسلان
ارسلان:نه
دیانا:منم رفتم تو اتاقم درو محکم کوبیدم
ارسلان:دیانا خیلی ناراحت شد برای همین رفتم تو اتاق
دیانا دورت بگردم ببخشید من معذرت میخوام حاظر شو بریم بیرون
دیانا،:.............
بچه ها من لش افتادم کف اتاق ببینی چقدر دوستون دارم هی دارم فعالیت میکنم
لایک به ۱۰ برسه پارت بعدی رو میزارم💜💙❤💚🧡🖤💜💛
۶.۱k
۱۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.