4ℳ𝒶𝓇𝓇𝒾𝒶ℊℯ."ℳ𝒶𝓃𝒹𝒶𝓉ℴ𝓇𝒴
بریم ادامه ببخشید دیر شد آخه یکم ویسگون درست کار نمیکرد برام
داشتم پرونده هارو چک میکردم که در بل صدای بلندی باز شد که باعث شد سرم رو بالا بیارم
یونگی= اینجا چه خبره
منشی = خیلی ببخشید آقای مین من هرچقدر به ایشون گقتم منتظر بمونن نموندن
ناشناس= به تو مربوط نیست دختره چندش برو بیرون
یونگی= خانم پارک مشکلی نیست میتونید برید
منشی = چشم قربان
ناشناس = خوب کردی گفتی بره دختره چندش فکر کرده کیه جلوی منو میگیره
یونگی=بهتره برید سر اصل مطلب اینجا چیکار میکنید خانم یونگ سوک
جونگ سوک = همون طور که میدونی یونگی تو باید مال من بشی
یونگی= اولن با من درست صحبت کنید یونگی نه آقای مین لطفا فراموش نکنین
جونگ سوک= باشه ام .... یونگی
زمانی که گفت یونگی داشتم از کوره در میرفتم ولیخودم رو کنترل کردم
یونگی= میشنوم
جونگ سوک= آه چندبار باید بهت بگم من خودت رو میخوام
یونگی= منی بهتون گفتم که ی همسر و دو بچه دارم نگفتم
جونگ سوک= مهم نیست میتونیم مخفی باشه نظرت چیه
اومد نزدیک میز خودش رو هی داشت بهم نزدیک میکرد که از روی صندلی بلند شدم
یونگی= لطفا خواهش میکنم از اینجا برید
جونگ سوک= ه من برم باشه میرم ولی تو چطوری عاشق همسر اجباریت شدی به موقع خودت میای نزدیکم مین یونگی
یونگی= خواهش میکنم برید
ایمو گفتم و بعداز ده ثانیه صدای در اومد آه خدایا دختره عوضی خیلی دیونس ولش کن یونگی باید حواست رو بدی به پرونده ها
از زبون ا.ت
داشتم غذا میپختم که صدای در اومد رفتم دیدم سجین
ا.ت= اع سجین چه زود برگشتی
سجین= امروز قرارم با دوستام کنسل شد میرم بخوابم
ا.ت= شام نمیخوری
سجین= نه ممنون بیرون داشتم بر میگشتم ی چیزی خوردم
ا.ت= باشه پسرم شب بخیر
که دیدم بدون اینکه جواب منو بده رفت اتاقش منم. برگشتم سر کارم
خوب بچه ها اینم پارت امروز با 15 تا لایک و ۱۰ تا نظر بدید ممنون
داشتم پرونده هارو چک میکردم که در بل صدای بلندی باز شد که باعث شد سرم رو بالا بیارم
یونگی= اینجا چه خبره
منشی = خیلی ببخشید آقای مین من هرچقدر به ایشون گقتم منتظر بمونن نموندن
ناشناس= به تو مربوط نیست دختره چندش برو بیرون
یونگی= خانم پارک مشکلی نیست میتونید برید
منشی = چشم قربان
ناشناس = خوب کردی گفتی بره دختره چندش فکر کرده کیه جلوی منو میگیره
یونگی=بهتره برید سر اصل مطلب اینجا چیکار میکنید خانم یونگ سوک
جونگ سوک = همون طور که میدونی یونگی تو باید مال من بشی
یونگی= اولن با من درست صحبت کنید یونگی نه آقای مین لطفا فراموش نکنین
جونگ سوک= باشه ام .... یونگی
زمانی که گفت یونگی داشتم از کوره در میرفتم ولیخودم رو کنترل کردم
یونگی= میشنوم
جونگ سوک= آه چندبار باید بهت بگم من خودت رو میخوام
یونگی= منی بهتون گفتم که ی همسر و دو بچه دارم نگفتم
جونگ سوک= مهم نیست میتونیم مخفی باشه نظرت چیه
اومد نزدیک میز خودش رو هی داشت بهم نزدیک میکرد که از روی صندلی بلند شدم
یونگی= لطفا خواهش میکنم از اینجا برید
جونگ سوک= ه من برم باشه میرم ولی تو چطوری عاشق همسر اجباریت شدی به موقع خودت میای نزدیکم مین یونگی
یونگی= خواهش میکنم برید
ایمو گفتم و بعداز ده ثانیه صدای در اومد آه خدایا دختره عوضی خیلی دیونس ولش کن یونگی باید حواست رو بدی به پرونده ها
از زبون ا.ت
داشتم غذا میپختم که صدای در اومد رفتم دیدم سجین
ا.ت= اع سجین چه زود برگشتی
سجین= امروز قرارم با دوستام کنسل شد میرم بخوابم
ا.ت= شام نمیخوری
سجین= نه ممنون بیرون داشتم بر میگشتم ی چیزی خوردم
ا.ت= باشه پسرم شب بخیر
که دیدم بدون اینکه جواب منو بده رفت اتاقش منم. برگشتم سر کارم
خوب بچه ها اینم پارت امروز با 15 تا لایک و ۱۰ تا نظر بدید ممنون
۱۳.۱k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.