دانشگاه بی قانون
⛓️🔗دانشگاه بی قانون 🔗⛓️
⛓️🔗پارت۱۱۰🔗⛓️
⛓️🖤ویو کوک🖤⛓️
دیگه طاقت نیاوردم بدون اینکه خیسش کنم
دا.خل کردم میخواست جیغ بکشه ولی با
بو.سیدنم نذاشتم و جیغش تو گلوش خفه
شد همون اول بجای اینکه آروم آروم کنم
تون تون کردم دردش خیلی زیاد بود برای
اینکه دردش کم بشه دستاشو روی کمرم
گذاشت چنگ انداخت کوک: اهههه آروم بیبی
بعد چند راند ار.ضا شدم ازش کشیدم بیرون
خسته خودمو انداختم رو تخت به
کوچولویی که کنارم از درد داشت م.یمرد
نگاه کردم باید ببرمش حموم بغلش کردم
بردمش با خودم تو حموم اول خودم نشستم
بعد گذاشتمش رو پاهام آروم با لیف روی
کمرش کشیدم که آروم بشه شکمش رو توی
آب داغ ماساژ دادم موهاشو شستم خودمم
شستم بغلش کردم بردمش بیرون با حوله بدنش و موهاشو خشک کردم ی لباس از
خودم تنش کردم هه تو لباس قم شده بود
خودم ی شلوارک پوشیدم که بخوابم که گفت یوری: کوک بیا اینجا ی حوله خشک ورداشت رو تخت دراز کشیده بود بغلش رو
برام باز کرد رفتم بغلش سرم رو سی.نش بود با حوله موهامو خشک کرد بعد تموم شدن کارش رومون پتو کشیدم خوابیدیم
⛓️🤍ویو یوری🤍⛓️
⛓️✨️پرش زمانی به صبح ✨️⛓️
صبح وقتی از خواب بیدار شدم سرم گیج میرفت به بغل چرخیدم که با کوک مواجه شدم هه رفته با اون دختره خوابیده حالا اومده پیش من خواستم بلندشم که درد بدی زیر شکمم رو گرفت یوری: اییییی کوک از خواب پرید نگام کرد دستشو گذاشت رو شکمم گفت کوک: چیشده کوچولوم دستشو از روی شکمم کشیدم اونور و گفت یوری: من کوچولوی تو نیستم اون دخترست بد خواستم از رو تخت بلندشم که کم مونده بود بیفتم ولی کوک گرفتم کوک: چرا لج میکنی وقتی حتی از دیشب خبری نداری یوری: ... ...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه🥴⛓️
⛓️🔗پارت۱۱۰🔗⛓️
⛓️🖤ویو کوک🖤⛓️
دیگه طاقت نیاوردم بدون اینکه خیسش کنم
دا.خل کردم میخواست جیغ بکشه ولی با
بو.سیدنم نذاشتم و جیغش تو گلوش خفه
شد همون اول بجای اینکه آروم آروم کنم
تون تون کردم دردش خیلی زیاد بود برای
اینکه دردش کم بشه دستاشو روی کمرم
گذاشت چنگ انداخت کوک: اهههه آروم بیبی
بعد چند راند ار.ضا شدم ازش کشیدم بیرون
خسته خودمو انداختم رو تخت به
کوچولویی که کنارم از درد داشت م.یمرد
نگاه کردم باید ببرمش حموم بغلش کردم
بردمش با خودم تو حموم اول خودم نشستم
بعد گذاشتمش رو پاهام آروم با لیف روی
کمرش کشیدم که آروم بشه شکمش رو توی
آب داغ ماساژ دادم موهاشو شستم خودمم
شستم بغلش کردم بردمش بیرون با حوله بدنش و موهاشو خشک کردم ی لباس از
خودم تنش کردم هه تو لباس قم شده بود
خودم ی شلوارک پوشیدم که بخوابم که گفت یوری: کوک بیا اینجا ی حوله خشک ورداشت رو تخت دراز کشیده بود بغلش رو
برام باز کرد رفتم بغلش سرم رو سی.نش بود با حوله موهامو خشک کرد بعد تموم شدن کارش رومون پتو کشیدم خوابیدیم
⛓️🤍ویو یوری🤍⛓️
⛓️✨️پرش زمانی به صبح ✨️⛓️
صبح وقتی از خواب بیدار شدم سرم گیج میرفت به بغل چرخیدم که با کوک مواجه شدم هه رفته با اون دختره خوابیده حالا اومده پیش من خواستم بلندشم که درد بدی زیر شکمم رو گرفت یوری: اییییی کوک از خواب پرید نگام کرد دستشو گذاشت رو شکمم گفت کوک: چیشده کوچولوم دستشو از روی شکمم کشیدم اونور و گفت یوری: من کوچولوی تو نیستم اون دخترست بد خواستم از رو تخت بلندشم که کم مونده بود بیفتم ولی کوک گرفتم کوک: چرا لج میکنی وقتی حتی از دیشب خبری نداری یوری: ... ...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه🥴⛓️
۶.۹k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.