پارت ۳۱
پارت ۳۱
#انی
بلند شدم رفتم دست و صورتمو شستم
لباس پوشیدمو اومدم بیرون رفتیم بیرون
که دیدم آرمین جلو گاراژ وایستاد
_چرا وایستادی
_چشاتو ببند
_چرا
_ببند
چشامو بستم
منتظر شدم
_حالا جشاتو باز کن
وقتی چشامو باز کردم باورم نمیشد
چی میدیدم
یه بنز
_خب نمیخوای سوار شی
دهنم وا مونده بود
#میکاسا
وقتی رسیدیم تو
ارن یا اسب گرفت و با هم رفتیم تو میدون
_سوار شو
_چی
_سوار شو
_تو اول سوار شو
سرمو کردم اونور که حس کردم از رو زمین بلند شدم
پشتمو نگاه کردم دیدم ارن از پشت منو بلند کرده که بزارتم رو اسب
_چیکار میکنی
_دارم میزارمت رو اسب دیگه
_اخه...
_اخه بی اخه
_هیمم
#ارن
گذاشتم رو اسب
یکم که گذشت ترسش ریخت
وقنی یکم اونحا موندیم
برگشتیم سمت ماشین
_میکاسا یه لحظه وایسا
_باشه
رفتم از پشت ماشین یه جعبه اوردم
_این چیه
_برا توئع
#میکاسا
بازش کردم
باورم نمیشد
تو جعبه یه گوشیه ایفون ۱۳ بود و یه سوئیچ ماشین و یه کلید خونه
_اینا چیه
_برا توئه
_تو امروز چرا اینجوری شدی
_خب دیگه
#ارمین
راه افتادیم
از اونجایی که با ارن و لیوای برنامه ریخته بودیم که دخترارو سوپرایز کنیم رفتم سمت محل قرارمون
وقتی رسیدیم پیاده شدیم
_اینا هنوز نیومدن
_کیا
_بچه ها دیگه
#آنی
به ساختمون نگاه کردم
انگار یه استودیو ی ضبط بود
...
#انی
بلند شدم رفتم دست و صورتمو شستم
لباس پوشیدمو اومدم بیرون رفتیم بیرون
که دیدم آرمین جلو گاراژ وایستاد
_چرا وایستادی
_چشاتو ببند
_چرا
_ببند
چشامو بستم
منتظر شدم
_حالا جشاتو باز کن
وقتی چشامو باز کردم باورم نمیشد
چی میدیدم
یه بنز
_خب نمیخوای سوار شی
دهنم وا مونده بود
#میکاسا
وقتی رسیدیم تو
ارن یا اسب گرفت و با هم رفتیم تو میدون
_سوار شو
_چی
_سوار شو
_تو اول سوار شو
سرمو کردم اونور که حس کردم از رو زمین بلند شدم
پشتمو نگاه کردم دیدم ارن از پشت منو بلند کرده که بزارتم رو اسب
_چیکار میکنی
_دارم میزارمت رو اسب دیگه
_اخه...
_اخه بی اخه
_هیمم
#ارن
گذاشتم رو اسب
یکم که گذشت ترسش ریخت
وقنی یکم اونحا موندیم
برگشتیم سمت ماشین
_میکاسا یه لحظه وایسا
_باشه
رفتم از پشت ماشین یه جعبه اوردم
_این چیه
_برا توئع
#میکاسا
بازش کردم
باورم نمیشد
تو جعبه یه گوشیه ایفون ۱۳ بود و یه سوئیچ ماشین و یه کلید خونه
_اینا چیه
_برا توئه
_تو امروز چرا اینجوری شدی
_خب دیگه
#ارمین
راه افتادیم
از اونجایی که با ارن و لیوای برنامه ریخته بودیم که دخترارو سوپرایز کنیم رفتم سمت محل قرارمون
وقتی رسیدیم پیاده شدیم
_اینا هنوز نیومدن
_کیا
_بچه ها دیگه
#آنی
به ساختمون نگاه کردم
انگار یه استودیو ی ضبط بود
...
۱۱.۱k
۱۸ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.