عشق شگفت انگیز 5
صدای لیسا اومد. تو راهرو بود انگار
لیسا =جنی فقط نبینمت .
جنی :چیه ؟ چی شده ؟
لیسا یه چشمش کبود بود .
لیسا =تو حتما باید رئیسشونو به من میدادی .
رزی و جیسو که ماجرا رو میدونستن از خنده پخش زمین شدن . منم جلوی خودمو گرفته بود نخندم .
جنی :اون که یه نگهبان بیشتر نبود 😅
لیسا =چی ؟ ینی منو یه نگهبان زد .
جنی:اره😂
لیسا هم خندش گرفته بود . رفتم کای رو از لیسا گرفتم . اونم روی یه چشمش کبودی بود . چند تا زخم هم داشت .
نشتم براش زخماشو بستم .
جنی : تموم شد . الان خوبی ؟
کای :ممنون جنی ..اگه تو نبودی از دست اون نجات پیدا نمی کردم .
جنی : خواهش میکنم .
لیسا= جنی ....جنی .....جنی
جنی :بله؟
لیسا =این کبودی رو چیکار کنم ؟
جنی : امممم .راست میگی تو و کای که نمیتونید اینجوری بیرون برید .
کای* چی کار کنیم پس ؟
لیسا= جنی یه فکر بکن من اینجوری برم آبرو واسم نمی مونه
کای *پس همینجوری برو 😂😂😂
لیسا= میخوای زیر اون یکی چشتم یه بادمجون بکارم 😡
کای * باشه بابا
رفتم از تو کیفم لوازم آرایشیم رو اوردم .
جنی =لیسا بشین اینجا
لیسا = باشه
شروع کردم به آرایش لیسا دیگه کبودی چشمش معلوم نبود.
جنی :بیا تموم
رزی ^ واو .اصلا معلوم نیست
لیسا =واقعا ؟
رزی ^؟اره بیا نگاه کن .و یه آینه دست لیسا داد
لیسا=اره راست میگی . آفرین جنی
جنی =میسی
جنی = کای حالا نوبت توعه
کای *باشه
شروع کردم به ارایش کای
#یکم بعد
جنی : تموم
کای *مرسی
جنی =خواهش
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
لیسا =جنی فقط نبینمت .
جنی :چیه ؟ چی شده ؟
لیسا یه چشمش کبود بود .
لیسا =تو حتما باید رئیسشونو به من میدادی .
رزی و جیسو که ماجرا رو میدونستن از خنده پخش زمین شدن . منم جلوی خودمو گرفته بود نخندم .
جنی :اون که یه نگهبان بیشتر نبود 😅
لیسا =چی ؟ ینی منو یه نگهبان زد .
جنی:اره😂
لیسا هم خندش گرفته بود . رفتم کای رو از لیسا گرفتم . اونم روی یه چشمش کبودی بود . چند تا زخم هم داشت .
نشتم براش زخماشو بستم .
جنی : تموم شد . الان خوبی ؟
کای :ممنون جنی ..اگه تو نبودی از دست اون نجات پیدا نمی کردم .
جنی : خواهش میکنم .
لیسا= جنی ....جنی .....جنی
جنی :بله؟
لیسا =این کبودی رو چیکار کنم ؟
جنی : امممم .راست میگی تو و کای که نمیتونید اینجوری بیرون برید .
کای* چی کار کنیم پس ؟
لیسا= جنی یه فکر بکن من اینجوری برم آبرو واسم نمی مونه
کای *پس همینجوری برو 😂😂😂
لیسا= میخوای زیر اون یکی چشتم یه بادمجون بکارم 😡
کای * باشه بابا
رفتم از تو کیفم لوازم آرایشیم رو اوردم .
جنی =لیسا بشین اینجا
لیسا = باشه
شروع کردم به آرایش لیسا دیگه کبودی چشمش معلوم نبود.
جنی :بیا تموم
رزی ^ واو .اصلا معلوم نیست
لیسا =واقعا ؟
رزی ^؟اره بیا نگاه کن .و یه آینه دست لیسا داد
لیسا=اره راست میگی . آفرین جنی
جنی =میسی
جنی = کای حالا نوبت توعه
کای *باشه
شروع کردم به ارایش کای
#یکم بعد
جنی : تموم
کای *مرسی
جنی =خواهش
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۹۲.۷k
۰۵ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.