نشست تو ماشین،
نشست تو ماشین،
دستاش می لرزید، بخاری رو روشن کردم،
گفت: ابراهیم ماشینت بوی دریا میده!
گفتم: ماهی خریده بودم.
گفت: ماهی مرده که بوی دریا نمی ده!
گفتم:هر چیزی موقع مرگ بوی اون جایی رو می ده که دلتنگشه...
گفت: من بمیرم بوی تورو میدم.
دستاش می لرزید، بخاری رو روشن کردم،
گفت: ابراهیم ماشینت بوی دریا میده!
گفتم: ماهی خریده بودم.
گفت: ماهی مرده که بوی دریا نمی ده!
گفتم:هر چیزی موقع مرگ بوی اون جایی رو می ده که دلتنگشه...
گفت: من بمیرم بوی تورو میدم.
۱۰.۷k
۱۹ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.