"سناریو"
"وقتی برادرتن و تو روی مبل نشستی و اونا یهو پاشون لیز میخوره و میفتن روت و اتفاقی روت میخوابن و لبهای هم رو میبوسین. یادتون نره گفتم شما خواهرشونین:/"
نامجون🐨
(سریع از روت پا میشه)
نامی: الان...چیکار کردم...(قرمز میشه)
ات: وایییی نامی دیگه از کنار من...نامیییی لیوانم روهم که زدی شکوندیییی اوفففف...
(خواهر نامی بودن واقعا سخته...فک کن داداشت روزی ده تا چی رو تو اتاقت رو بزنه بشکونع:/)
جین🐭
(ات جین رو هل میده اونور)
جین: یااااا چته وحشی
ات: عنتر من خواهرتماااا
جین: از خوداتم باشه لبای هندسامو ببوسی
ات: جین جون من دوباره شروع نکن اصن غلت کردم اوکی؟
جین: نشد دیگه😏...
جیمین🐣
(هرکاری میکنی از روت پا نمیشه تا اینکه خودش سیر میشه و از روت پا میشه)
جیمین: وویییی همیشه میخواستم اینو ببوسم خداااااا(قرمز شده)
ات: .....ناموسن😐
جی هوپ🦄
جیهوپ: (از روت پا میشه و قرمز میشه)
جیهوپ: ببخشید...خب من...لیز خوردم میدونی...
ات: باشه باشه بابا '-'
شوگا🐱
(از روت پا نمیشه و عمیق میبوستت تا جایی که قرمز میشی)
یونگی: امشب پیش من میخوابی خانم مین (خنده)
تهیونگ🐯
(دارین همینجوری با تعجب به هم نگاه میکنین تا اینکه متوجه میشین یونتان داره نگاهتون میکنه و سریع خودتونو جمع میکنین و تهیونگ از روت پا میشه.)
جونگ کوک🐰
(بعد چند ثانیه بالاخره جونگ کوک تصمیم میگیره بوستون رو قطع کنه ولی هنوز از روت پا نشده و با پوزخندش بهت نگاه میکنه)
جونگ کوک: خوشمزه بود...
ات: عجب...
_____________________________________________________
لایک-کامنت-فالو
های خوشگله.
لایکو بکوب بعد بیا تو کامنتا بگو اگه این اتفاق برات میفتاد چه ری اکشنی نشون میدادی.
نامجون🐨
(سریع از روت پا میشه)
نامی: الان...چیکار کردم...(قرمز میشه)
ات: وایییی نامی دیگه از کنار من...نامیییی لیوانم روهم که زدی شکوندیییی اوفففف...
(خواهر نامی بودن واقعا سخته...فک کن داداشت روزی ده تا چی رو تو اتاقت رو بزنه بشکونع:/)
جین🐭
(ات جین رو هل میده اونور)
جین: یااااا چته وحشی
ات: عنتر من خواهرتماااا
جین: از خوداتم باشه لبای هندسامو ببوسی
ات: جین جون من دوباره شروع نکن اصن غلت کردم اوکی؟
جین: نشد دیگه😏...
جیمین🐣
(هرکاری میکنی از روت پا نمیشه تا اینکه خودش سیر میشه و از روت پا میشه)
جیمین: وویییی همیشه میخواستم اینو ببوسم خداااااا(قرمز شده)
ات: .....ناموسن😐
جی هوپ🦄
جیهوپ: (از روت پا میشه و قرمز میشه)
جیهوپ: ببخشید...خب من...لیز خوردم میدونی...
ات: باشه باشه بابا '-'
شوگا🐱
(از روت پا نمیشه و عمیق میبوستت تا جایی که قرمز میشی)
یونگی: امشب پیش من میخوابی خانم مین (خنده)
تهیونگ🐯
(دارین همینجوری با تعجب به هم نگاه میکنین تا اینکه متوجه میشین یونتان داره نگاهتون میکنه و سریع خودتونو جمع میکنین و تهیونگ از روت پا میشه.)
جونگ کوک🐰
(بعد چند ثانیه بالاخره جونگ کوک تصمیم میگیره بوستون رو قطع کنه ولی هنوز از روت پا نشده و با پوزخندش بهت نگاه میکنه)
جونگ کوک: خوشمزه بود...
ات: عجب...
_____________________________________________________
لایک-کامنت-فالو
های خوشگله.
لایکو بکوب بعد بیا تو کامنتا بگو اگه این اتفاق برات میفتاد چه ری اکشنی نشون میدادی.
۱۰.۲k
۲۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.