عشق سیاه من پارت ۱
ویو سارینا
باز یه دوز عن دیگه ، امروز باید اون قلدر ببینم و عذاب بکشم و همینطور باید برم دنبال کار مثل همیشه اخراج شدم خدااااا
پاشدم و رفتم کارامو انجام دادم لباس فرممو پوشیدم و رفتم یچی بخورم که محیا زنگ زد
محیا: کجایی خررررره
سارینا: دارم میام گاووووه
قطع کردم
سریع رفتم بیرون
و رفتیم دانشگاه همین که رفتیم بلع
هیونجین: کجا کوچولو
سارینا: به توچه تو رو خدا ولم کن
اومد سمتش
هیونجین: الان ولت میکنم ولی این بدون که بعدا بدجوری تلافی میکنم
سارینا زدش کنار و رفتن سر کلاس
محیا:سارینا
سارینا:......
محیا: با توعم
سارینا: چته
محیا:من عاشق شدم
سارینا: عه این بدبخت کی هست
محیا: فلیکس
سارینا: چیییییی( بلند)
محیا: مرز
سارینا: اونم دوست داره
محیا: اره
سارینا: خب به پای هم پیر شید
محیا: نمیخوای کاری کنی
سارینا: تا هیونجین هست من نمیتونم کاری کنم
محیا: خب راست میگی
که استاد اومد وداشت درس میداد که زنگ خورد
ورفتیم خدا رو شکر زنگ آخر بود رفتم خونه ناهار مو خوردم و چند ساعت بعد آماده شدم تا برم مساحبه کاری
باز یه دوز عن دیگه ، امروز باید اون قلدر ببینم و عذاب بکشم و همینطور باید برم دنبال کار مثل همیشه اخراج شدم خدااااا
پاشدم و رفتم کارامو انجام دادم لباس فرممو پوشیدم و رفتم یچی بخورم که محیا زنگ زد
محیا: کجایی خررررره
سارینا: دارم میام گاووووه
قطع کردم
سریع رفتم بیرون
و رفتیم دانشگاه همین که رفتیم بلع
هیونجین: کجا کوچولو
سارینا: به توچه تو رو خدا ولم کن
اومد سمتش
هیونجین: الان ولت میکنم ولی این بدون که بعدا بدجوری تلافی میکنم
سارینا زدش کنار و رفتن سر کلاس
محیا:سارینا
سارینا:......
محیا: با توعم
سارینا: چته
محیا:من عاشق شدم
سارینا: عه این بدبخت کی هست
محیا: فلیکس
سارینا: چیییییی( بلند)
محیا: مرز
سارینا: اونم دوست داره
محیا: اره
سارینا: خب به پای هم پیر شید
محیا: نمیخوای کاری کنی
سارینا: تا هیونجین هست من نمیتونم کاری کنم
محیا: خب راست میگی
که استاد اومد وداشت درس میداد که زنگ خورد
ورفتیم خدا رو شکر زنگ آخر بود رفتم خونه ناهار مو خوردم و چند ساعت بعد آماده شدم تا برم مساحبه کاری
۴.۵k
۲۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.