خدمتکار شخصی
خدمتکار شخصی
p²⁶
پرسیدم:رسیدیم؟(خواب آلود)
–:اره عزیزم رسیدیم.پیاده شیم؟
+:خب..معلومه
وقتی پیاده شدم جلوی عمارت بزرگی بودیم که سرتاسرش بادیگارد بود که یهو کوک دستمو کشید و رفتیم داخل که سگ قهوه ای دوید و به سمت جونگکوک اومد که جیغی کشیدم و پریدم بغل جونگکوک که تک خنده ای کرد و گفت:ببینمت.میترسی؟نترس کاریت نداره
اون پسر خودمه..بم.
اومدیم بیارمیش عمارت خودمون
+:
با حرفی که کوک زد نگاهی به سگ جلوم کردم و آروم سرش رو ناز کردم و نگاهی به تیکه چوبی که کنار درخت افتاده بود نگاهی کردم..دویدم به سمتش و چوب رو برداشتم و پرت کردم که بم هم پشت سر چوب دوید و از این صحنه لبخندی روی لبم نشست
پرش زمانی به عمارت
–:دیگه رسیده بودیم عمارت و ا/ت و بم حسابی با هم دوست شده بودن..آخه چرا باید به اون بیشتر از من توجه کنه
+:
بم واقعا خوب بود و حالمو بهتر میکرد
اصلا دوست نداشتم ازش جدا شم اون منو یاد میلو می انداخت(سگ ا/ت که مرد)
ادامه دارد......
p²⁶
پرسیدم:رسیدیم؟(خواب آلود)
–:اره عزیزم رسیدیم.پیاده شیم؟
+:خب..معلومه
وقتی پیاده شدم جلوی عمارت بزرگی بودیم که سرتاسرش بادیگارد بود که یهو کوک دستمو کشید و رفتیم داخل که سگ قهوه ای دوید و به سمت جونگکوک اومد که جیغی کشیدم و پریدم بغل جونگکوک که تک خنده ای کرد و گفت:ببینمت.میترسی؟نترس کاریت نداره
اون پسر خودمه..بم.
اومدیم بیارمیش عمارت خودمون
+:
با حرفی که کوک زد نگاهی به سگ جلوم کردم و آروم سرش رو ناز کردم و نگاهی به تیکه چوبی که کنار درخت افتاده بود نگاهی کردم..دویدم به سمتش و چوب رو برداشتم و پرت کردم که بم هم پشت سر چوب دوید و از این صحنه لبخندی روی لبم نشست
پرش زمانی به عمارت
–:دیگه رسیده بودیم عمارت و ا/ت و بم حسابی با هم دوست شده بودن..آخه چرا باید به اون بیشتر از من توجه کنه
+:
بم واقعا خوب بود و حالمو بهتر میکرد
اصلا دوست نداشتم ازش جدا شم اون منو یاد میلو می انداخت(سگ ا/ت که مرد)
ادامه دارد......
۸۵۱
۲۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.