برادر غیرتی من
پارت ۲۳
که یونجی گفت
یونجی : یون شلیک کن
یون : اوکی
جیا : نمیخوای که بیبت رو بکشی
همه : چییییییییییییییییییییی
یونا : یون
یون : بخدا داره دروغ میگه
بهش شلیک کرد
جیا : الان این کارو کردی که بهم بگی نگم ددی
از روی میز اومد پایین
یون : من حتی اولین بارمه صدای تو رو میشنوم
جیا : یعنی یادت نمیاد ( مثل سگ داره دروغ میگه )
یون : چی میگی راحت باش بگو دنبال رطبمی رطبه ۴۶۷
جیا : نه من رطبتو نمیخوام تو منو یادت رفته
هوجو : بسته ( عصبانیت از چشماش معلومه ولی هیچکس نمیدونه )
هانول اومد تو
هانول : بچه ها امروز برای اینکه مثل روزای قبل خواب تون نبره وسط درس تفریح دارید
یونجی : مامانی اون سر من داد زد
هانول : جیا بیا اینجا
رفت اونجا و هانول بهش سیلی زد
هانول : تا آخر زمان اونجا میمونی
هانول شروع به درس دادن کرد
۲ ساعت بعد
هانول : برید استراحت
وقتی یون رفت بیرون پشت سرش رفتم بیرون و کشوندمش توی یکی از کلاسای خالی
یون : چته
هوجو : نمیدونستم جناب با یه دختر رابطه داشتی( جلوی یونه و پاش رو روی پاش انداخته )
یون : من باهاش رابطه نداشتم با هیچ کس رابطه نداشتم
هوجو : پس کرم داره جلوی همه بگه
یون : اون رطبه میخواد
رفتم نزدیکش و بغلش کردم
یون : ولم کن
هوجو : پس داری میگی اون دروغ میگه
یون : برو الان وسط تایم درسیم
گردنشو گاز گرفتم و جلوی دهنشو گرفتم
بعد یه مدتی احساس کردم خون توی دهنمه
ولش کردم
یون : خوبت شد گردنمو زخم کردی الان تو داری منو شکنجه میدی
هوجو : عاقبت کارته
یون : من که کاری نکردم
هوجو : منم بخاطر اون این کارو انجام ندادم
یون : پس برای چی اینکارو کردی
سرمو بردم نزدیک گوشش
هوجو : بخاطر اینکه دیروز نیومدی بغلم
گوششو گاز گرفتم
هوجو : حالا برو
یون : باشه میرم لازم نکرده بهم بگی
رفت بیرون
منم رفتم بیرون که دیدم چند نفر دور یونجی هستن رفتم سمتشون
هوجو : چه خبره
یونجی : دایییییییییییییییییییییییییییییییییییی ( گریه )
&بنگ. بنگ. بنگ &
یونجی : ممنونم دایی ( گریه )
هوجو : گریه نکن
یونجی : باشه
رفتیم تو کلاس
هانول : بچه ها الان میریم بیرون یکیتون باید مسابقه بده
همه : یون
یون : به من چه
جیا : موفق باشی ددی
یون : ببین نگاه کن
یقشو داد پایین
جیا : کی اینکارو کرده
یون : اون احمق
شینا : چطور
یون : منو اون به زور ازدواج کردیم حالا خوبه
هوجو : کار خاصی نکردم
یون : پنج دقیقه خفه شو
یون : حالا هم خلع مقام میشی از ۴۶۷ به ۹۰۰۰ میری
جیا : اه مردک عوضی
یون : خودتو لو دادی
هانول : بریم
همه رفتن
فقط منو یون بودیم
یون : دیگه تو دانشگاه عصبانی نمیشی
هوجو : چرا
یون : چون بهت نگاه میکنن منم خوشم نمیاد
هوجو : الان قهری که نگام کردن
یون : آره
هوجو : دیگه قول میدم تو دانشگاه عصبانی نشی
یون :........
✨🐾
✨🐾
✨🐾
✨🐾
✨🐾
که یونجی گفت
یونجی : یون شلیک کن
یون : اوکی
جیا : نمیخوای که بیبت رو بکشی
همه : چییییییییییییییییییییی
یونا : یون
یون : بخدا داره دروغ میگه
بهش شلیک کرد
جیا : الان این کارو کردی که بهم بگی نگم ددی
از روی میز اومد پایین
یون : من حتی اولین بارمه صدای تو رو میشنوم
جیا : یعنی یادت نمیاد ( مثل سگ داره دروغ میگه )
یون : چی میگی راحت باش بگو دنبال رطبمی رطبه ۴۶۷
جیا : نه من رطبتو نمیخوام تو منو یادت رفته
هوجو : بسته ( عصبانیت از چشماش معلومه ولی هیچکس نمیدونه )
هانول اومد تو
هانول : بچه ها امروز برای اینکه مثل روزای قبل خواب تون نبره وسط درس تفریح دارید
یونجی : مامانی اون سر من داد زد
هانول : جیا بیا اینجا
رفت اونجا و هانول بهش سیلی زد
هانول : تا آخر زمان اونجا میمونی
هانول شروع به درس دادن کرد
۲ ساعت بعد
هانول : برید استراحت
وقتی یون رفت بیرون پشت سرش رفتم بیرون و کشوندمش توی یکی از کلاسای خالی
یون : چته
هوجو : نمیدونستم جناب با یه دختر رابطه داشتی( جلوی یونه و پاش رو روی پاش انداخته )
یون : من باهاش رابطه نداشتم با هیچ کس رابطه نداشتم
هوجو : پس کرم داره جلوی همه بگه
یون : اون رطبه میخواد
رفتم نزدیکش و بغلش کردم
یون : ولم کن
هوجو : پس داری میگی اون دروغ میگه
یون : برو الان وسط تایم درسیم
گردنشو گاز گرفتم و جلوی دهنشو گرفتم
بعد یه مدتی احساس کردم خون توی دهنمه
ولش کردم
یون : خوبت شد گردنمو زخم کردی الان تو داری منو شکنجه میدی
هوجو : عاقبت کارته
یون : من که کاری نکردم
هوجو : منم بخاطر اون این کارو انجام ندادم
یون : پس برای چی اینکارو کردی
سرمو بردم نزدیک گوشش
هوجو : بخاطر اینکه دیروز نیومدی بغلم
گوششو گاز گرفتم
هوجو : حالا برو
یون : باشه میرم لازم نکرده بهم بگی
رفت بیرون
منم رفتم بیرون که دیدم چند نفر دور یونجی هستن رفتم سمتشون
هوجو : چه خبره
یونجی : دایییییییییییییییییییییییییییییییییییی ( گریه )
&بنگ. بنگ. بنگ &
یونجی : ممنونم دایی ( گریه )
هوجو : گریه نکن
یونجی : باشه
رفتیم تو کلاس
هانول : بچه ها الان میریم بیرون یکیتون باید مسابقه بده
همه : یون
یون : به من چه
جیا : موفق باشی ددی
یون : ببین نگاه کن
یقشو داد پایین
جیا : کی اینکارو کرده
یون : اون احمق
شینا : چطور
یون : منو اون به زور ازدواج کردیم حالا خوبه
هوجو : کار خاصی نکردم
یون : پنج دقیقه خفه شو
یون : حالا هم خلع مقام میشی از ۴۶۷ به ۹۰۰۰ میری
جیا : اه مردک عوضی
یون : خودتو لو دادی
هانول : بریم
همه رفتن
فقط منو یون بودیم
یون : دیگه تو دانشگاه عصبانی نمیشی
هوجو : چرا
یون : چون بهت نگاه میکنن منم خوشم نمیاد
هوجو : الان قهری که نگام کردن
یون : آره
هوجو : دیگه قول میدم تو دانشگاه عصبانی نشی
یون :........
✨🐾
✨🐾
✨🐾
✨🐾
✨🐾
۴.۱k
۲۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.