주인과 노예💱

‌주인과 노예💱
P~۱۴


(علامت تو ذهن°°)

ته:°نفرت گرفته فک کنم از مینجی ولی دست پختش خیلی خوبه°
کوک:امم اوک

بعد شام:
ویو جیمین:
تو اتاقم نشسته بودم تشنم بود برا همین رفتم پایین تو اشپزخونه مینجی داشت ظرفا رو میشست لیوان رو برداشتم و اب ریختم تکیه دادم به اوپن
جیمین:چرا اجوما اونطوری کرد!؟
مینجی:نمیدونم فک کنم بخاطر اینکه ساعت ۹میرم و ساعت۱۲ میام ازم خوشش نمیاد
جیمین:فردا میری تمرین
مینجی:اره
جیمین:منم میتونم باهات تمرین کنم
مینجی:توکه بلدی*خنده*
جیمین:اشکال نداره میزاری حالا!؟
مینجی:اره خیلی هم خوب میشه
جیمین:وقت خوابه نمیخوای بخوابی
مینجی:نه خوابم نمیگیره میرم حیاط برو بخواب
جیمین:°خوبه°وایسا منم میام

تو حیاط:
زیره درخت:
جیمین:از اینجا خوشت میاد!؟
مینجی:زیاد نه ولی باید عادت کنم
بَم:واقق واققق واق°مینجی مینجییی°
مینجی:چیشده
بَم:واق واقق°بیا زود°
مینجی:اومدم

بیرون عمارت:
بغل عمارت:
بَم:واقق واقق°نجاتش بده°(کیف میکنین از اینقدر استعداد😎)
‌‌‌‌‌‌‌‌مینجی:چی شده!؟*نشست رو زمین و دستشو گزاشت رو گردنش و نبضش‌ رو گرف*
مینجی:جیمین!
جیمین:بله چی شده!؟
مینجی:زود باش کتت رو بده
جیمین:چی
مینجی:زود باش*کتشو داد و مینجی گزاشتش رو جای زخم رو شکم اون مرد*
مینجی:°چیکار کنم اینجا هیچی نیس°جیمین میشه بری و از اشپز خونه چاقو بیاری و یه ختکار و پارچه نرم و اگه میشه تمیز کنننده چرک و دیتل هم بیار زود
جیمین:باشه الان میام

جیمین:خب الان چی بیارم اها چاقو و پارچه نرم و دیتُل و تمیز کننده خدتکار کجاست اها تو اتاق
کوک:چیشده جیمین!؟
جیمین:وقت ندارم بگم من باید برم
کوک:وایسا منم میام
ته:منم میام(وات ده فاز😑)

*دوباره برگشتن پیشه مینجی*
جیمین:بیا
مینجی:خب ممنون*اینجا یکم پزشکی ها**لباسه مرده رو دکمه هاشو باز کرد پارچه نرم رو برداشتو گذاشت رو شکمش جای زخم تیر بغله شکمش هاا و فشار میداد*
مینجی:جیمین بیا اینو اینجا نگه دار زیاد محکم ولی نه
جیمین:باشه*همین کارو کرد‌و بعد مینجی خدتکار رو برداشت و داخلش رو خالی کرد وسرش رو به بدنه خدتکار دوباره وصل کرد و برداشتش و*دقت بفرمایید اینجا سره ختکار رو فرو میکنه سره تیزش * و بالا سینه مرده بینه سینه چپش و گردنش فرو میکنه که باعث میشه مرده یهو به هوش بیاد و دسته مینجی رو میگیره مینجی خدتکار رو در میاره و جاشو دوباره یه پارچه نرم میزاره*
مینجی:

#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#Iranians_love_Jk