(پارت 27) .I wish I never saw it
سرم با این فکرا درد گرفت بلند شدم رفتم حموم دوش گرفتم اومدم بیرون لباس پوشیدم رفتم بیرون فکر دیشب از سرم بیرون نمیرفت جیمین اومد نشست
جیمین: درد نداری؟ حالت خوبه؟
ت ا: سرمو اوردم بالا بهش نگاه کردم... نه... بهترم
سرشو تکون داد نگاهمو ازش دوزدیدم به جای نامعلوم
دوختم صبحونشو خورد رفت بیرون منم نشستم پای تلوزیون دوماهی گذشت هیچ اتفافی نیافتاد جیمینم دیگه سعی نمیکرد بهم نزدیکشه ازش ناراحت بودم نمیدونم چرا شاید به خاطره من داره دوری میکنه یا نکنه کسه دیگه ... اصلا ولش کن
شب بود سره میز شام نشستیم یه تیکه از استکیمو برداشتم میخواستم بخورم ولی یه بوی بدی داشت به بینیم چین دادم
جیمین: چیزی شده؟
سرمو گرفتم بالابهش نگاه کردم
ت ا: استیک یه بوی میده استیکو گرفتم سمتش ازم گرفت
جیمین: نه... بوی نمیده
ت ا: انگار فاسد شدس
جیمین: خیله خوب... اجوما یه غذای دیگه براش بکش
اجوما: چشم
غذارو گذاشت جلوم خوردمش اخرای قاشقم بود انگار هرچی تو معدم بودو بیارم بالا دستمو گرفتم جلوی دهنم بلند شدم صندلی افتاد زمین دوئدم سمت دستشویی رفتم تو هرچی تو معدم بود بالا اوردم جیمین موهامو جمع کرد صورتمو شست با دستاش صورتمو قاب کرد نگرانی تو صورتش موج میزد
جیمین: حالت خوبه؟
ت ا: اره... من خوبم
جیمین: ولی صورتت مثل گچ سفید شده... به جانگ هو میگم بیاد
ت ا: ولی...
بدون اینکه بزاره جوابشو بدم رفت بیرون از دستشوی اومدم بیرون نشستم رو تخت ده دقیقه نشد جیمین با دکتر اومد تو معاینم کرد یه لبخند کناره لبش بود ولی زود جمع کرد
لایک، کامنت یادت نره
جیمین: درد نداری؟ حالت خوبه؟
ت ا: سرمو اوردم بالا بهش نگاه کردم... نه... بهترم
سرشو تکون داد نگاهمو ازش دوزدیدم به جای نامعلوم
دوختم صبحونشو خورد رفت بیرون منم نشستم پای تلوزیون دوماهی گذشت هیچ اتفافی نیافتاد جیمینم دیگه سعی نمیکرد بهم نزدیکشه ازش ناراحت بودم نمیدونم چرا شاید به خاطره من داره دوری میکنه یا نکنه کسه دیگه ... اصلا ولش کن
شب بود سره میز شام نشستیم یه تیکه از استکیمو برداشتم میخواستم بخورم ولی یه بوی بدی داشت به بینیم چین دادم
جیمین: چیزی شده؟
سرمو گرفتم بالابهش نگاه کردم
ت ا: استیک یه بوی میده استیکو گرفتم سمتش ازم گرفت
جیمین: نه... بوی نمیده
ت ا: انگار فاسد شدس
جیمین: خیله خوب... اجوما یه غذای دیگه براش بکش
اجوما: چشم
غذارو گذاشت جلوم خوردمش اخرای قاشقم بود انگار هرچی تو معدم بودو بیارم بالا دستمو گرفتم جلوی دهنم بلند شدم صندلی افتاد زمین دوئدم سمت دستشویی رفتم تو هرچی تو معدم بود بالا اوردم جیمین موهامو جمع کرد صورتمو شست با دستاش صورتمو قاب کرد نگرانی تو صورتش موج میزد
جیمین: حالت خوبه؟
ت ا: اره... من خوبم
جیمین: ولی صورتت مثل گچ سفید شده... به جانگ هو میگم بیاد
ت ا: ولی...
بدون اینکه بزاره جوابشو بدم رفت بیرون از دستشوی اومدم بیرون نشستم رو تخت ده دقیقه نشد جیمین با دکتر اومد تو معاینم کرد یه لبخند کناره لبش بود ولی زود جمع کرد
لایک، کامنت یادت نره
۱۴۸.۸k
۲۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.