خط لبهای تو را یک عمر سعدی خوانده بود
خط لبهای تو را یک عمر سعدی خوانده بود
گر نه این اشعار شور انگیز را کی می سرود؟
پلک وا کردی ، پری ها دسته دسته آمدند
در هوای چشمه ی کوثر ، لب چشمت فرود
اخم کردی ، در دل دیوانگان آتش زدی
خنده کردی ، از سر آیینه ها برخاست دود
رخ گشودی ، چارباغ از شرم رویت زرد شد
لب گشودی، خشک شد بر جای خود زاینده رود
غرق کردی عقل ها را در زلال خنده ات
رود گیسویت به راه افتاد و دلها را ربود
قصد هر چه داری از عقل و دل و جانم ، بگیر
جز فرار از سود آیا عشق دارد هیچ سود ؟
گر نه این اشعار شور انگیز را کی می سرود؟
پلک وا کردی ، پری ها دسته دسته آمدند
در هوای چشمه ی کوثر ، لب چشمت فرود
اخم کردی ، در دل دیوانگان آتش زدی
خنده کردی ، از سر آیینه ها برخاست دود
رخ گشودی ، چارباغ از شرم رویت زرد شد
لب گشودی، خشک شد بر جای خود زاینده رود
غرق کردی عقل ها را در زلال خنده ات
رود گیسویت به راه افتاد و دلها را ربود
قصد هر چه داری از عقل و دل و جانم ، بگیر
جز فرار از سود آیا عشق دارد هیچ سود ؟
۵۲۳
۱۳ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.