فیک: زیبایی (part۶)
کوک:از تو که بیشتر نیستم
و رفتم
ویو تهیونگ
اومدم سر کلاس و معلم گفت که دیواره تهیونگ اومده
دلم میخواست کنار اون دختره بشینم(همون ا.ت)
رفتم سمت میز سوهیون
تهیونگ:پاشو برو یه جا دیگه بشین
سوهیون:باشه😮💨
نشستم چه خوبه کنار اون دختره هستم فکر کنم حسی بهش دارم(فکر نکن داداش مطمئن باش)
اخر کلاس
با تردید رفتم سمت دختره و بهش گفتم
تهیونگ:اسمت چیه؟
ا.ت:اسمم کیم ا.ته
تیهونگ:منم تهیونگ هستم کیم تهیونگ😁
ا.ت:خوشبختم
سوآ:خب تهیونگ برو من با ا.ت کار دارم
تهیونگ:برای اینکه ضایع نشه بدون توجه و واکنشی رفتم داشتم راه میرفتم که کوک رو دیدم
ویو کوک
تهیونگ رو دیدم داره نگاهم میکنه جوری نگاه میکرد که انگار قاتله نامجونم
ویو تهیونگ
جوری نگام میکرد که انگار من نامجونو کشتم🫤
رفتم جلو و بهش گفتم
تهیونگ:خیلی خوشحالی که نامجونو کُشتی؟!
کوک:حرف دهنتو بفهم من نامجونو نکشتم(یکمی داد)
تهیونگ:معلومه!😒
از کنارش رد شدم
داشتم توی حیاط راه میرفتم که یهو ا.ت رو دیدم یه پسره ای دستشو گرفته و داره میبرتش یه جایی
دویدم و رسیدن بهشون
تهیونگ:عوضی ولش کن و یه مشت زدم
ا.ت:تهیونگ ولش کن داداشمههه
تهیونگ:هااا عهههه شت ریدم مثل اینکه (ته شد ریدم مثل اینکه رو توی ذهنش گفت)
تهیونگ:ببخشید خیلی ببخشید
سوجون:نه بابا ایرادی ندارع بزرگ میشم یادم میره😁
ا.ت و تهیونگ:😑😑😑😑
ا.ت:خو بگو کارتو
سوجون:هیچ خونه بهت میگم
ا.ت:تهیونگ بریم سر کلاس
تهیونگ:اوکی
رفتیم سر کلاس
معلم نمایش بود
معلم:خب بچه ها باید یه فیلم عاشقانه درست کنین و به من تحویل بدین نقش ها رو هم خودم میگم
داستانش رو تعریف کرد...
معلم:خب نقش ها
ا.ت دختره میشه
کوک هم فیلمرداره
تهیونگ دوست پسره ا.ت یعنی دختره میشه
و...........
همرو گفت
کوک ویو
داشتم از حرص میمردم نمیدونم چرا ولی یهویی به تهیونگ حسودیم شد چون داستانش پر از کیص بود😮💨
تهیونگ ویو
خدیااااااااااا مرسییییییی(چرا اهنگه توی مغزم پلی شد؟😂)
یعنی من قرارع نقش دوست پسره شو بازی کنم و باهاش صحنه ب کیص برممم خر ذوق شدممم
ویو ا.ت
خوشحال بودم نمیدونم چرا فکر کنم یه کوچولو حس دارم به تهیونگ
تمام✨
شرط برای پارت بعد شرطا نرسن نمیزارم
لایک:۵
کامنت:۵
فالو:۲۰
و رفتم
ویو تهیونگ
اومدم سر کلاس و معلم گفت که دیواره تهیونگ اومده
دلم میخواست کنار اون دختره بشینم(همون ا.ت)
رفتم سمت میز سوهیون
تهیونگ:پاشو برو یه جا دیگه بشین
سوهیون:باشه😮💨
نشستم چه خوبه کنار اون دختره هستم فکر کنم حسی بهش دارم(فکر نکن داداش مطمئن باش)
اخر کلاس
با تردید رفتم سمت دختره و بهش گفتم
تهیونگ:اسمت چیه؟
ا.ت:اسمم کیم ا.ته
تیهونگ:منم تهیونگ هستم کیم تهیونگ😁
ا.ت:خوشبختم
سوآ:خب تهیونگ برو من با ا.ت کار دارم
تهیونگ:برای اینکه ضایع نشه بدون توجه و واکنشی رفتم داشتم راه میرفتم که کوک رو دیدم
ویو کوک
تهیونگ رو دیدم داره نگاهم میکنه جوری نگاه میکرد که انگار قاتله نامجونم
ویو تهیونگ
جوری نگام میکرد که انگار من نامجونو کشتم🫤
رفتم جلو و بهش گفتم
تهیونگ:خیلی خوشحالی که نامجونو کُشتی؟!
کوک:حرف دهنتو بفهم من نامجونو نکشتم(یکمی داد)
تهیونگ:معلومه!😒
از کنارش رد شدم
داشتم توی حیاط راه میرفتم که یهو ا.ت رو دیدم یه پسره ای دستشو گرفته و داره میبرتش یه جایی
دویدم و رسیدن بهشون
تهیونگ:عوضی ولش کن و یه مشت زدم
ا.ت:تهیونگ ولش کن داداشمههه
تهیونگ:هااا عهههه شت ریدم مثل اینکه (ته شد ریدم مثل اینکه رو توی ذهنش گفت)
تهیونگ:ببخشید خیلی ببخشید
سوجون:نه بابا ایرادی ندارع بزرگ میشم یادم میره😁
ا.ت و تهیونگ:😑😑😑😑
ا.ت:خو بگو کارتو
سوجون:هیچ خونه بهت میگم
ا.ت:تهیونگ بریم سر کلاس
تهیونگ:اوکی
رفتیم سر کلاس
معلم نمایش بود
معلم:خب بچه ها باید یه فیلم عاشقانه درست کنین و به من تحویل بدین نقش ها رو هم خودم میگم
داستانش رو تعریف کرد...
معلم:خب نقش ها
ا.ت دختره میشه
کوک هم فیلمرداره
تهیونگ دوست پسره ا.ت یعنی دختره میشه
و...........
همرو گفت
کوک ویو
داشتم از حرص میمردم نمیدونم چرا ولی یهویی به تهیونگ حسودیم شد چون داستانش پر از کیص بود😮💨
تهیونگ ویو
خدیااااااااااا مرسییییییی(چرا اهنگه توی مغزم پلی شد؟😂)
یعنی من قرارع نقش دوست پسره شو بازی کنم و باهاش صحنه ب کیص برممم خر ذوق شدممم
ویو ا.ت
خوشحال بودم نمیدونم چرا فکر کنم یه کوچولو حس دارم به تهیونگ
تمام✨
شرط برای پارت بعد شرطا نرسن نمیزارم
لایک:۵
کامنت:۵
فالو:۲۰
۴.۵k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.