پارت بیست دوم
یعنی میخواي بري جشن نامزدي!کت شلوار شیک داري یا نه؟اگه نداري همین الان برو بخر چون بدون کت
شلوار که نمیتونی بري
_صبر کن ببینم جشن نامزدي کی؟چرا باید برم؟
+اووف تو از هیچی خبر نداري نه؟خب ببین فردا شب نامزدي دختر رقیب تجاریته میشناسیش که آقاي
"سهیل موحدي"..از طرفی دخترت با دختر موحدي دوسته صمیمیه..پس حضور تو میتونه الزامی باشه بجاي
دخترت برو و براش آرزوي خوشبختی کن در ضمن سرنخ بعدیت روي پولهاي سهیل موحدیه!باید روي یکی از
بسته هاي پولش نوشته ي جدید رو پیدا کنی!موفق باشی محمدي!
و گوشی قطع شد..رو به الکس گفتم:ردشو گرفتین؟
الکس:فعلا نمیشه گفت صبر کن!!
چند دقیقه به مانیتور روبوش نگاه کرد و گفت:نه متاسفانه نشد!اون هر سري از یه خطی زنگ میزنه یه بار از
تلفن ثابت و یه بار از یه خط دیگه اون آدم ربا خیلی باهوشه که از این روش استفاده میکنه تازه اون میدونه که
اگه بیشتراز 2 دقیقه حرف بزنه ردشو میزنیم براي همین سر50:1 قطع کرد!
***
داشتم به فردا شب فکر میکردم..به اینکه خونه ي موحدي اونقد امنیت داره که من نتونم وارد شم از طرفی اگه
هم بخوام وارد شم منو راه نمیده چون ما با هم رقیبیم واقعا نمیدونم چیکار باید بکنم!
بالاخره بعد از کلی فکر کردن به این نتیجه رسیدم که باید براي نجات جون دخترمم که شده این کارو انجام
بدم و به این مهمونی برم هر چند که به ضررم باشه!به الکس سپردم بره آمار خونشو در بیاره که من چطوري
به پولاش برسم و اون نوشته رو پیدا کنم..!
*مسیح*
بعد از اینکه یه بار دیگه نقشرو براي علی گفتم اجازه داد به این برنامم ادامه بدم..هرچی میگم محمدي به تو
هم بدي کرده اون باعث شده که تو الان لنگ بزنی بیا انتقاممونو بگیریم همش میگه نه..اون مقصر راه رفتنم
نیست تقصیر خودم بود..بالاخره با کلی زور و بدبختی راضیش کردم!
نزدیکاي در بودم که صداي آهنگ متعجبم کرد!!صدا از کجا میاد؟کلیدو که تو ویلا انداختم و اولین نگاه رو تو
هال انداختم باعث شد چشمام اندازه ي توپ تنیس بشه!!!!چه وضعشه؟!نیکی یه لباس شب قرمز خیـــــل
شلوار که نمیتونی بري
_صبر کن ببینم جشن نامزدي کی؟چرا باید برم؟
+اووف تو از هیچی خبر نداري نه؟خب ببین فردا شب نامزدي دختر رقیب تجاریته میشناسیش که آقاي
"سهیل موحدي"..از طرفی دخترت با دختر موحدي دوسته صمیمیه..پس حضور تو میتونه الزامی باشه بجاي
دخترت برو و براش آرزوي خوشبختی کن در ضمن سرنخ بعدیت روي پولهاي سهیل موحدیه!باید روي یکی از
بسته هاي پولش نوشته ي جدید رو پیدا کنی!موفق باشی محمدي!
و گوشی قطع شد..رو به الکس گفتم:ردشو گرفتین؟
الکس:فعلا نمیشه گفت صبر کن!!
چند دقیقه به مانیتور روبوش نگاه کرد و گفت:نه متاسفانه نشد!اون هر سري از یه خطی زنگ میزنه یه بار از
تلفن ثابت و یه بار از یه خط دیگه اون آدم ربا خیلی باهوشه که از این روش استفاده میکنه تازه اون میدونه که
اگه بیشتراز 2 دقیقه حرف بزنه ردشو میزنیم براي همین سر50:1 قطع کرد!
***
داشتم به فردا شب فکر میکردم..به اینکه خونه ي موحدي اونقد امنیت داره که من نتونم وارد شم از طرفی اگه
هم بخوام وارد شم منو راه نمیده چون ما با هم رقیبیم واقعا نمیدونم چیکار باید بکنم!
بالاخره بعد از کلی فکر کردن به این نتیجه رسیدم که باید براي نجات جون دخترمم که شده این کارو انجام
بدم و به این مهمونی برم هر چند که به ضررم باشه!به الکس سپردم بره آمار خونشو در بیاره که من چطوري
به پولاش برسم و اون نوشته رو پیدا کنم..!
*مسیح*
بعد از اینکه یه بار دیگه نقشرو براي علی گفتم اجازه داد به این برنامم ادامه بدم..هرچی میگم محمدي به تو
هم بدي کرده اون باعث شده که تو الان لنگ بزنی بیا انتقاممونو بگیریم همش میگه نه..اون مقصر راه رفتنم
نیست تقصیر خودم بود..بالاخره با کلی زور و بدبختی راضیش کردم!
نزدیکاي در بودم که صداي آهنگ متعجبم کرد!!صدا از کجا میاد؟کلیدو که تو ویلا انداختم و اولین نگاه رو تو
هال انداختم باعث شد چشمام اندازه ي توپ تنیس بشه!!!!چه وضعشه؟!نیکی یه لباس شب قرمز خیـــــل
۵.۷k
۲۷ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.