تک پارتی سانزو
موضوع سناریو: اگه بهشون فحش فارسی بدی وسط دعوا...
ویو ا/ت
چند روزی بود که یا دیر میومد خونه یا اصلا نمیومد
آخر شب بود.تقریبا حوالی 1 نصفه شب که صدای کلید اومد.سمت در رفتی و سانزوی مست رو دیدی.
البته بهش نمیومد خمار باشه و چیزی نفهمه.به خاطر همین رفتی جلوش و گفتی: کجا بودی؟نمیگی نگران میشم؟
دستش رو روی شونت گذاشت و فشار داد.به سمت چپش هلت داد و گفت: برو اونور.حوصلتو ندارم.
عصبی شده بودی.تا کی قرار بود اینجوری تحمل کنی؟
سرش داد زدی و گفتی: جواب منو بده مردیکه!
اخم کرد و گفت: گفتم ولم کن.
رفتی جلوش و داد زدی: دارم بهت میگم دلیل بیار.جواب هم نمیدی ک*ص ننت!
یه لحظه کلا بیخیال دعوا شد و دستتو گرفت.
گویا فهمیده بود چی گفتی...
مچ دستتو فشار داد و کشون کشون تا اتاق بردت.در اتاق و باز کرد و به سمت تخت کشیدت.انداختت روی تخت و گفت: فکر کنم هنوز نفهمیدی وقتی میگم ساکت شو یعنی ساکت شو.
روت خیمه شد باهات چشم تو چشم شد.
ولی برعکس تصور منحرفان اومد و کنارت خوابید چون مست کرده بود...
پایان
.......................................................
نظر بدید دوزتان
ویو ا/ت
چند روزی بود که یا دیر میومد خونه یا اصلا نمیومد
آخر شب بود.تقریبا حوالی 1 نصفه شب که صدای کلید اومد.سمت در رفتی و سانزوی مست رو دیدی.
البته بهش نمیومد خمار باشه و چیزی نفهمه.به خاطر همین رفتی جلوش و گفتی: کجا بودی؟نمیگی نگران میشم؟
دستش رو روی شونت گذاشت و فشار داد.به سمت چپش هلت داد و گفت: برو اونور.حوصلتو ندارم.
عصبی شده بودی.تا کی قرار بود اینجوری تحمل کنی؟
سرش داد زدی و گفتی: جواب منو بده مردیکه!
اخم کرد و گفت: گفتم ولم کن.
رفتی جلوش و داد زدی: دارم بهت میگم دلیل بیار.جواب هم نمیدی ک*ص ننت!
یه لحظه کلا بیخیال دعوا شد و دستتو گرفت.
گویا فهمیده بود چی گفتی...
مچ دستتو فشار داد و کشون کشون تا اتاق بردت.در اتاق و باز کرد و به سمت تخت کشیدت.انداختت روی تخت و گفت: فکر کنم هنوز نفهمیدی وقتی میگم ساکت شو یعنی ساکت شو.
روت خیمه شد باهات چشم تو چشم شد.
ولی برعکس تصور منحرفان اومد و کنارت خوابید چون مست کرده بود...
پایان
.......................................................
نظر بدید دوزتان
۷.۰k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.