Rival

هیچکس حواسش به دختری که نشسته بود و با چشمای خودش نابودی همه زندگیشو تماشا میکرد نبود...
لوهیون:یولا؟؟
با سختی از جاش بلند شد و به سمت ماشین دوید
تاعو:لوهیون نه!!!
کنار آتیش وایساد
لوهیون:چااانیوووول،چااانیوولی جواب بده چاااااااااااااان
با همه وجود کنار شعله های آتیش فریاد می‌زد
لوهیون:چااااانننن خواهش میکنممممممم چاااااااااان
بکهیون:لو بیا عقب ممکنه دوباره منفجر شه
لوهیون:نمیخوااااممم چاااان بیاااااا دیگهههه
کریس دست لوهیون رو محکم کشید و بین دستاش نگهش داشت
لوهیون:ولمممم کنننننن،باااایددد بریم درش بیااااریممممم
با مشت هاش به سینه کریس میکوبید و ازش میخواست برن چانیول رو نجات بدن
لوهیون:اون داره میسوزه توروخداااا درش بیاریدددد
سوهو:لوهیون...
لوهیون:خواهش میکنمممم درش بیاریدددد
غیر قابل باور بود...ماشینی که در حال سوختن بود ماشین پارک چانیول بود....
کم کم اطرافشون شلوغ بود و صدای گریه و فریاد های لوهیون با صدای آژیر آتش‌نشانی ترکیب شد
همه به گریه های پسرا و دختر نگاه میکردن،پارک چانیول،نفر اول فرمول یک جهان توی ماشین درحال سوختن بود و کمی این طرف تر دختر جوونی روی زمین نشسته بود و آتیش گرفتن زندگیشو با چشمای خودش نگاه می‌کرد...

#exo #fanfic #fanfiction