استری کیدز
#استری_کیدز
#هان
ادامه
هان : چون تو تنها دوستمی
دختر سرش رو بالا گرفت و لبخندی زد و بعد به پسر رو به روش کمک کرد تا به سمت درمانگاه بره و زمانی که به درمان گاه رسیدیم روی تخت اونجا نشوندمش کیسه یخی رو اروم رو سرش گذاشتم
هان : اششش
ا/ت : خیلی درد می کنه؟
هان : ایییی .... یک ذره ......
ا/ت: بیا این قرص رو بخور حالت بهتر میشه
هان : ا/ت ........
هان : خیلی ممنونم که به زندگیم امدی ......
.
پسر که غرق در نگاه کردن به معشوقه چندین سالش بود اروم موهای دختری که توی بغلش به خواب رفته بود رو کنار زد و بوسه ای به پیشانی اون زد و چشم هاش رو روی هم گذاشت و گفت
هان : خیلی ممنونم که به زندگیم امدی ......
پسر به خودش قول داده بود کلمه ای که به دختری که از دوران مدرسه تا به الان عاشق بود می گفت رو فراموش نکنه و به قولش عمل کرد ........ اون هیچ وقت دست از گفتن این جمله بر نداشت ......
.
.
✮ ✨ پایان ✨ ✮
#هان
ادامه
هان : چون تو تنها دوستمی
دختر سرش رو بالا گرفت و لبخندی زد و بعد به پسر رو به روش کمک کرد تا به سمت درمانگاه بره و زمانی که به درمان گاه رسیدیم روی تخت اونجا نشوندمش کیسه یخی رو اروم رو سرش گذاشتم
هان : اششش
ا/ت : خیلی درد می کنه؟
هان : ایییی .... یک ذره ......
ا/ت: بیا این قرص رو بخور حالت بهتر میشه
هان : ا/ت ........
هان : خیلی ممنونم که به زندگیم امدی ......
.
پسر که غرق در نگاه کردن به معشوقه چندین سالش بود اروم موهای دختری که توی بغلش به خواب رفته بود رو کنار زد و بوسه ای به پیشانی اون زد و چشم هاش رو روی هم گذاشت و گفت
هان : خیلی ممنونم که به زندگیم امدی ......
پسر به خودش قول داده بود کلمه ای که به دختری که از دوران مدرسه تا به الان عاشق بود می گفت رو فراموش نکنه و به قولش عمل کرد ........ اون هیچ وقت دست از گفتن این جمله بر نداشت ......
.
.
✮ ✨ پایان ✨ ✮
۱۵.۲k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.