𝐏⁷
𝐏⁷
𝐅𝐚𝐤𝐞 𝐍𝐚𝐦𝐞:𝟕 𝐛𝐫𝐚𝐧𝐜𝐡𝐞𝐬 𝐫𝐞𝐝 𝐫𝐨𝐬𝐞 𝐟𝐚𝐝𝐞𝐝
𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞:𝐬𝐨𝐨𝐡𝐲𝐮𝐧 𝐚𝐧𝐝 𝐣𝐢𝐰𝐨𝐧
𝐀𝐮𝐭𝐡𝐨𝐫 : 𝐏𝐚𝐫𝐤 𝐉𝐢𝐲𝐨𝐨𝐧
فکر میکردم در این چند ماه خیلی پخته و عاقل شدم...
نمیدانستم هوس نهایت خامی ، تنفر اوج غفلت ، عشق در بر گرفتگی احساس و در آخر مرگ همان پختگی ای است که آنروز خیال میکردم در من به اوج رسیده است!
دلم به حالش میسوزد که آنطور به پای منی که مرگ را در آغوش گرفته بودم ماند !
اما مرگ من پیام را بهتر از هر چیزی رساند ...
پیام مخفی ِ من ...
مرگ من سبب شد تا او بفهمد چقدر دیوانه اش هستم!
صبح روز تولدش درخواست طلاق توافقی دادم؛
میخواستم درخواست را شب تولدش به او هدیه کنم!
فکر میکردم او هم از این مسئله خوشحال می شود ...
ساعت ها گذشت و انتظارش را کشیدم ...
بالاخره آمد !
سوهیون :《سلام جیوونا!》
پشیمانم از اینکه قبل از مرگم ثانیه های زیادی را برای خوشی با او از دست دادم...
به سردی جوابش دادم :《سلام!》
سوهیون :《باید باهم حرف بزنیم...》
جیوون :《خوبه! اتفاقا منم میخواستم باهات صحبت کنم!》
سوهیون لباس هایش را با لباس های راحتی عوض کرد و رو به رویم نشست ...
سوهیون :《کیم جیوون من دارم میمیرم! 》
شوکه شده بودم هرچند احساسات سابقم احمقانه بود اما میل و رغبت خاصی نسبت به او داشتم
آسوده به زبان اورداماچشمانش پرازآشوب بود
ابتدادلم خوردشدزیرا قریبانه بوداوروز تولدش فهمید چیزی تا ملموس شدن با مرگ نمانده اما ثانیه ای نگذشت که بی رحمانه درب قلبم را به روی شادی باز کردم!
#seven_branches_red_rose_faded
#Park_Jiyoon
𝐅𝐚𝐤𝐞 𝐍𝐚𝐦𝐞:𝟕 𝐛𝐫𝐚𝐧𝐜𝐡𝐞𝐬 𝐫𝐞𝐝 𝐫𝐨𝐬𝐞 𝐟𝐚𝐝𝐞𝐝
𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞:𝐬𝐨𝐨𝐡𝐲𝐮𝐧 𝐚𝐧𝐝 𝐣𝐢𝐰𝐨𝐧
𝐀𝐮𝐭𝐡𝐨𝐫 : 𝐏𝐚𝐫𝐤 𝐉𝐢𝐲𝐨𝐨𝐧
فکر میکردم در این چند ماه خیلی پخته و عاقل شدم...
نمیدانستم هوس نهایت خامی ، تنفر اوج غفلت ، عشق در بر گرفتگی احساس و در آخر مرگ همان پختگی ای است که آنروز خیال میکردم در من به اوج رسیده است!
دلم به حالش میسوزد که آنطور به پای منی که مرگ را در آغوش گرفته بودم ماند !
اما مرگ من پیام را بهتر از هر چیزی رساند ...
پیام مخفی ِ من ...
مرگ من سبب شد تا او بفهمد چقدر دیوانه اش هستم!
صبح روز تولدش درخواست طلاق توافقی دادم؛
میخواستم درخواست را شب تولدش به او هدیه کنم!
فکر میکردم او هم از این مسئله خوشحال می شود ...
ساعت ها گذشت و انتظارش را کشیدم ...
بالاخره آمد !
سوهیون :《سلام جیوونا!》
پشیمانم از اینکه قبل از مرگم ثانیه های زیادی را برای خوشی با او از دست دادم...
به سردی جوابش دادم :《سلام!》
سوهیون :《باید باهم حرف بزنیم...》
جیوون :《خوبه! اتفاقا منم میخواستم باهات صحبت کنم!》
سوهیون لباس هایش را با لباس های راحتی عوض کرد و رو به رویم نشست ...
سوهیون :《کیم جیوون من دارم میمیرم! 》
شوکه شده بودم هرچند احساسات سابقم احمقانه بود اما میل و رغبت خاصی نسبت به او داشتم
آسوده به زبان اورداماچشمانش پرازآشوب بود
ابتدادلم خوردشدزیرا قریبانه بوداوروز تولدش فهمید چیزی تا ملموس شدن با مرگ نمانده اما ثانیه ای نگذشت که بی رحمانه درب قلبم را به روی شادی باز کردم!
#seven_branches_red_rose_faded
#Park_Jiyoon
۱.۹k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.