عشق جدیدم مافیا Part 16
پارت ¹⁶
ا.ت ویو :
اون کوک بود
ا.ت : ییاا کوک ترسیدم چی شده ؟
کوک : هیچی بیب فقط بهت نیاز دارم
ا.ت : کوک تو حالت خوبه ؟
کوک : اره فقط ددی کوک بهت احتیاج داره
درو و ورم رو نگاه کردم
بله چند تا قوطی سوجو اونجا بود و کوک هم قشنگ بوی سوجو میداد
ا.ت : کوک تو الان مست کردی نمی فهمی چی میگی برو بخواب فردا باید بریم ماموریت
کوک اخم کرد و منو براید استایل بغل کرده و برد تو اتاقش و درو قفل کرد
ترسیده بودم
ا.ت : کوک این کار رو نکن دارم میترسم
کوک : برام مهم نیست
ا.ت : کوک من با*کرم نکن
کوک : منم میخوام امشب مال خودم بکنمت
ترسیدم پس شروع کردم به جیغ کشیدن
تهیونگ ویو:
چشمام داشت گرم میشد ولی تا صدای جیغ ا.ت رو شنیدم بلند شدم و تفنگم و برداشتم
صدا از طرف اتاق کوک میومد پس رفتم سمت در اما در قفل بود
تهیونگ : ا.ت درو باز کن
ا.ت : تهیونگ نجاتم بدههه
ا.ت بهم نیاز داشت پس درو شکوندم و رفتم تو
دیدم یه پسر داره به ا.ت تج*اوز میکنه
خواستم به پسره شلیک کنم که دیدم اون کوکه
تهیونگ : کوک داری چه غلطی میکنی ؟
کوک : من بهش نیاز دارم درضمن اون فقط مال تو نیست
تهیونگ : ا.ت مال منه و من اموالم رو به کسی نمیدم تازه من ا.ت رو دوست دارم پس دست به عشق من نزن
کوک عصبی شد و گفت : بردار ببر مال خودت
پس دست ا.ت رو گرفتم و اومدیم تو اتاق خودم
ا.ت : تهیونگ ........ تو همین الان گفتی که من رو دوست داری . واقعا عاشقمی ؟
تهیونگ : معلومه که ...........
ا.ت ویو :
اون کوک بود
ا.ت : ییاا کوک ترسیدم چی شده ؟
کوک : هیچی بیب فقط بهت نیاز دارم
ا.ت : کوک تو حالت خوبه ؟
کوک : اره فقط ددی کوک بهت احتیاج داره
درو و ورم رو نگاه کردم
بله چند تا قوطی سوجو اونجا بود و کوک هم قشنگ بوی سوجو میداد
ا.ت : کوک تو الان مست کردی نمی فهمی چی میگی برو بخواب فردا باید بریم ماموریت
کوک اخم کرد و منو براید استایل بغل کرده و برد تو اتاقش و درو قفل کرد
ترسیده بودم
ا.ت : کوک این کار رو نکن دارم میترسم
کوک : برام مهم نیست
ا.ت : کوک من با*کرم نکن
کوک : منم میخوام امشب مال خودم بکنمت
ترسیدم پس شروع کردم به جیغ کشیدن
تهیونگ ویو:
چشمام داشت گرم میشد ولی تا صدای جیغ ا.ت رو شنیدم بلند شدم و تفنگم و برداشتم
صدا از طرف اتاق کوک میومد پس رفتم سمت در اما در قفل بود
تهیونگ : ا.ت درو باز کن
ا.ت : تهیونگ نجاتم بدههه
ا.ت بهم نیاز داشت پس درو شکوندم و رفتم تو
دیدم یه پسر داره به ا.ت تج*اوز میکنه
خواستم به پسره شلیک کنم که دیدم اون کوکه
تهیونگ : کوک داری چه غلطی میکنی ؟
کوک : من بهش نیاز دارم درضمن اون فقط مال تو نیست
تهیونگ : ا.ت مال منه و من اموالم رو به کسی نمیدم تازه من ا.ت رو دوست دارم پس دست به عشق من نزن
کوک عصبی شد و گفت : بردار ببر مال خودت
پس دست ا.ت رو گرفتم و اومدیم تو اتاق خودم
ا.ت : تهیونگ ........ تو همین الان گفتی که من رو دوست داری . واقعا عاشقمی ؟
تهیونگ : معلومه که ...........
۴.۸k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.