Extraordinary 9
ویو_ریکی: میدونستم امروز یه بلایی سر ا/ت میاد برای همین بعد از اونا با اولین پرواز ممکن اومدم ژاپن و منتظر موندم که اگر اتفاقی افتاد سریع برم پیششون تا اینکه سوبین هیونگ زنگ زد و گف که ا/ت غش کرده
ریکی : هیونگگگگگ
سوبین : ریکیا تورو خدا به اینا یه چیزی بگو من نمیتونم
ریکی : 病院に電話してもらえますか?私たちは助けが必要です 彼女は気を失いました
ویو_راوی : خلاصه جونم واستون بگه که اینا ا/ت رو بردن بیمارستان و دکتر ماینش کرد و بلخره هیچیش نبود فقط بهش فشار اومده بود بعد به ا/ت سرم زدن تا به هوش بیاد
ریکی : هیونگ
سوبین : بله
ریکی : دکتر گف چیز خاصی نیست فقط یکم بهش فشار اومده بهش سرم زدن تا به هوش بیاد
سوبین : خداروشکررر
ریکی : من میرم تا پذیرش که کارای مرخصیشو بکنم توعم منتظر بمون
سوبین : اوکی
ریکی برگش**
سوبین :چیشد؟
ریکی : تا شب زیر نظر دکتر باشه بعد مرخص میشه
سوبین : خیلیم عالی
ریکی: هیونگ غذای مورد علاقه ا/ت چیه؟ میخام براش بگیرم یکم سر حال بیاد
سوبین : من خودم میرم تو حواست به خود ا/ت باشه
ریکی : اوکی
ویو_راوی: سوبین که رفت اونور زنگ زد به تهیون و بهش سپرد که ویتامین های ا/ت رو چک کنه ببینه چیز بدی نخورده باشه که اینجوری پس و بعد رفت برای ا/ت رامیون و کیمچی بخره
ریکی : عه هیونگ اومدی؟
سوبین : آره اره اینارو میزاری تو اتاق ا/ت ؟ من باید یه سر برم برای ا/ت یسری ویتامین بخرم
ریکی : آره آره
ا/ت به هوش اومد **
ا/ت : ر ریکیا ...
ریکی : ا ااااا/تتتتت
ا/ت : من کجام؟
ریکی : حالت بد شد من و هیونگ اوردیمت بیمارستان تا شب مرخص میشی هیونگ رفت برات ویتامین بخره بشین غذاتو بخور بعد دکتر میاد سرمت رو میکشه
ا/ت : باشه اوپا
ریکی : اوپاااااا؟
ا/ت : از دهنم پرید عادت کردم
ریکی : اوپای کی بودم منننننن
ا/ت : خفه شووووو
کلاغا خبر آوردن پارت بعد هم امروز میاد
ریکی : هیونگگگگگ
سوبین : ریکیا تورو خدا به اینا یه چیزی بگو من نمیتونم
ریکی : 病院に電話してもらえますか?私たちは助けが必要です 彼女は気を失いました
ویو_راوی : خلاصه جونم واستون بگه که اینا ا/ت رو بردن بیمارستان و دکتر ماینش کرد و بلخره هیچیش نبود فقط بهش فشار اومده بود بعد به ا/ت سرم زدن تا به هوش بیاد
ریکی : هیونگ
سوبین : بله
ریکی : دکتر گف چیز خاصی نیست فقط یکم بهش فشار اومده بهش سرم زدن تا به هوش بیاد
سوبین : خداروشکررر
ریکی : من میرم تا پذیرش که کارای مرخصیشو بکنم توعم منتظر بمون
سوبین : اوکی
ریکی برگش**
سوبین :چیشد؟
ریکی : تا شب زیر نظر دکتر باشه بعد مرخص میشه
سوبین : خیلیم عالی
ریکی: هیونگ غذای مورد علاقه ا/ت چیه؟ میخام براش بگیرم یکم سر حال بیاد
سوبین : من خودم میرم تو حواست به خود ا/ت باشه
ریکی : اوکی
ویو_راوی: سوبین که رفت اونور زنگ زد به تهیون و بهش سپرد که ویتامین های ا/ت رو چک کنه ببینه چیز بدی نخورده باشه که اینجوری پس و بعد رفت برای ا/ت رامیون و کیمچی بخره
ریکی : عه هیونگ اومدی؟
سوبین : آره اره اینارو میزاری تو اتاق ا/ت ؟ من باید یه سر برم برای ا/ت یسری ویتامین بخرم
ریکی : آره آره
ا/ت به هوش اومد **
ا/ت : ر ریکیا ...
ریکی : ا ااااا/تتتتت
ا/ت : من کجام؟
ریکی : حالت بد شد من و هیونگ اوردیمت بیمارستان تا شب مرخص میشی هیونگ رفت برات ویتامین بخره بشین غذاتو بخور بعد دکتر میاد سرمت رو میکشه
ا/ت : باشه اوپا
ریکی : اوپاااااا؟
ا/ت : از دهنم پرید عادت کردم
ریکی : اوپای کی بودم منننننن
ا/ت : خفه شووووو
کلاغا خبر آوردن پارت بعد هم امروز میاد
۴.۹k
۱۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.