زندگی مخفی پارت پنجاه چهار

#زندگی_مخفی
پارت ۵۴

نامجون: اینقدری که من دوست دارم لیسا رو بذارم همونجا بمونه تا بپوسه هیچکس دوست نداره البته شاید جونگ کوک چنین چیزی رو دوست داشته باشه بیشتر از من تازه
جنی: هرچی هم که باشه اون همسایمونه نمی‌تونیم دو نفرو همین هفته از دست بدیم اول هفته جونگ کوک الان هم لیسا
نامجون: خوب چه جوری نجاتش بدیم قبل از اینکه ببیننش
جنی: نقشه اینه.......
.....................
یونگی: و اینطوری بودش که ما باید قشنگ حمله کنیم؛نمی‌خوایم حمله کنیم فقط قراره یه حالت بازجویی کنیم ولی میشه گفتش که گروگان می‌گیریمش خودمون
جونگ کوک: یونگی اصلاً فهمیدی خودت چی گفتی
تهیونگ: تو کل زندگیم اولین باره حقو به کسی بدم و این دفعه واقعاً حق با جونگ کوک بود
جیمین: ای خدا از دست توضیح دادن این
بچه‌ها ما میریم مدرکامونو نشون میدیم بعد لیسا رو میاریم
لیسا رو که آوردیم ازش بازجویی می‌کنیم و فعلاً گروگانش نگه می‌داریم
جونگ کوک: اینجا یه مشکل داریم
برای کسی نه پی ببره که ما وجود داریم و حتی بلک پینک یه باند خلافکار باید هرچه زودتر لیسا را آزاد کنیم شاید من خودم بخوام بکشمش جلو چشم همه ولی نمی‌تونیم بزنیم طرفدارای بلک پینک توی فردا کنسرت دو نفر از اعضا نباشند
جیمین:کنسرت چی؟
تهیونگ: فردا دومین تور بلک پینک آغاز میشه که قراره از سئول شروع شه بعد چون جونگ کوک الآن پیش ماست
پس سر کنسرت حضور نداره و اگر ما لیسا رو گروگان بگیریم
دو نفر از اعضای بلک پینک قرار نیست در کنسرت باشند و این واقعاً بد میشه چه واسه ما چه واسه اونا البته واسه اونا هیچی ولش کن
جیمین: حق با شماست ولی خب چه جوری هم گروگانش بگیریم هم آزادش کنیم
یونگی: ما امروز که گرفتیمش ازش بازجویی می‌کنیم جواب داد که داد نداد بقیشو می‌سپاریم به جونگ کوک
جونگ کوک:اوکی
.............فردا(روز اولین کنسرت تور)..............
۴:۳۰
جنی: خوب الان ما چیکار کنیم چه جوری بگیم چون کوک نیستش
نامجون: اولاً از همه می‌تونیم که بگیم مریض شده مثل هر دفعه که لیسا می‌زدش این دفعه میگی مریض شده
لیسا: من هر کاری کردم حقش بوده متونم اینو می‌دونید
هیونجین: لیسا الان وقت این کارا نیست عدشم می‌گید که جونگ کوک مریض شده و نمی‌تونه اجرا کنه نم با چند تا از ویدیوهای قبلیش یه ادیتی درست می‌کنم که نشون بده فیلم گرفته و گفته مریضه
فلیکس: حق با هیونجینه
لیسا اعصاب اعضا رو به هم نریز
لیسا: بیا همه منو مخالف منن
جنی: تو اگه می‌دونستی با اون بچه چیکار کردی از ۱۴ سالگی زندگی نکرد
نامجون: جنی لیسا بسه حالا آماده شین تا ۵ دقیقه دیگه میریم روی صحنه
.......................
۲:۰۰
جونگ کوک:بچه ها...
.
.
میگم .....امروز... اولین کنسرت تور ‌‌‌‌‌.....ب..بلک...بلک.پینکه
و خب گفتم....
اگه شما بزارید
من... برم