p25
ویو حال
ات:ای خدا چقد خستم(وارد خونه شده و کتشو دراورد انداخت روی شونش)
کارا:مامانییی..(خوشحال)
ات:سلام پسر گلم ..حالت خوبه رییس(سفت گرفتش بغل توی هوا دورش زد)
کارا:عالی تر از اینم مگه هستم..(ذوق)
ات:مگه چیشده؟
کارا:دوتا خبر خوب برات دارم(ذوق)
کارا:اولی یا دومی؟
ات:اولی ...(با خنده به پسرک جلوش خیره شده)
کارا:اولی انکه فردا تولدمه خیلی خوشحالمه دومی اینکه عمو اینا میخوان بیان خیلی خیلی خیلی خوشحال(ذوق میپرید هوا)(منظورش عمه و عمو های اتس چون پسر عمو و دختر عمه اته بچه همسن و سال کارا دارن و اونا همو خیلی دوست دارن)
ات:پس خوشبحالت شده هااا وروجک...(با خنده)
کارا:اهوم..(با خنده )
ات:کارا مامانی خیلی خستس برم بخوابم دوساعت دیگه بلندم کن باشه مامان؟
کارا:باشه(خنده دندون نما)
ات:ممنون مامانی...(دستی روی سر پسرک کشید)
.............................................................
اته لباساشو عوض کرد و رفت روی تخت دراز کشید ..و به فکر فرو رفت....
ات:خیلی شبیه جونگ کوکی....
ات:هروقت میبینمت میوفتم یاد کوک...
ات:هی بزار فکرمو درگیر نکنم............
ات:راستی...(یهو مثل جت بلند شد)
ات:پسر عمو های من جونگ کوک و تهیونگه ....اگه جونگ کوک بیاد چی ....
ات:نه نمیاد...(دراز کشید)
ات:ولی اگه بیاد چی...(دوباره بلند شد)
ات:اگه بیاد کارا رو ازم میگیره...
ات:نه نمیگره مگه من اجازه میدم(دوباره دراز کشید)
ات:ولی اگه بگیره چییییییی...ای خدااااا ......هوفففففف ....نه نه نه اته بگیر بخواب و به هیچی فکر نکن .....افرین(و دوباره دراز کشید ولی ایندفعه به خواب عمیقی فرو رفت)
....................................................................................................................................................................................
این پنج پارتی که گذاشت باید حداقل 50 تا لایک بگیره وگر نه اصلا فیک بی فیک من اینجا دارم زحمت میکشم منی که دوتا مچ دستم رو گچ گرفتم دارم براتون میزارم بی انصافی نکنین دیگهه
ات:ای خدا چقد خستم(وارد خونه شده و کتشو دراورد انداخت روی شونش)
کارا:مامانییی..(خوشحال)
ات:سلام پسر گلم ..حالت خوبه رییس(سفت گرفتش بغل توی هوا دورش زد)
کارا:عالی تر از اینم مگه هستم..(ذوق)
ات:مگه چیشده؟
کارا:دوتا خبر خوب برات دارم(ذوق)
کارا:اولی یا دومی؟
ات:اولی ...(با خنده به پسرک جلوش خیره شده)
کارا:اولی انکه فردا تولدمه خیلی خوشحالمه دومی اینکه عمو اینا میخوان بیان خیلی خیلی خیلی خوشحال(ذوق میپرید هوا)(منظورش عمه و عمو های اتس چون پسر عمو و دختر عمه اته بچه همسن و سال کارا دارن و اونا همو خیلی دوست دارن)
ات:پس خوشبحالت شده هااا وروجک...(با خنده)
کارا:اهوم..(با خنده )
ات:کارا مامانی خیلی خستس برم بخوابم دوساعت دیگه بلندم کن باشه مامان؟
کارا:باشه(خنده دندون نما)
ات:ممنون مامانی...(دستی روی سر پسرک کشید)
.............................................................
اته لباساشو عوض کرد و رفت روی تخت دراز کشید ..و به فکر فرو رفت....
ات:خیلی شبیه جونگ کوکی....
ات:هروقت میبینمت میوفتم یاد کوک...
ات:هی بزار فکرمو درگیر نکنم............
ات:راستی...(یهو مثل جت بلند شد)
ات:پسر عمو های من جونگ کوک و تهیونگه ....اگه جونگ کوک بیاد چی ....
ات:نه نمیاد...(دراز کشید)
ات:ولی اگه بیاد چی...(دوباره بلند شد)
ات:اگه بیاد کارا رو ازم میگیره...
ات:نه نمیگره مگه من اجازه میدم(دوباره دراز کشید)
ات:ولی اگه بگیره چییییییی...ای خدااااا ......هوفففففف ....نه نه نه اته بگیر بخواب و به هیچی فکر نکن .....افرین(و دوباره دراز کشید ولی ایندفعه به خواب عمیقی فرو رفت)
....................................................................................................................................................................................
این پنج پارتی که گذاشت باید حداقل 50 تا لایک بگیره وگر نه اصلا فیک بی فیک من اینجا دارم زحمت میکشم منی که دوتا مچ دستم رو گچ گرفتم دارم براتون میزارم بی انصافی نکنین دیگهه
۱۲.۵k
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.