یخ فروش جهنم 🔥
#یخ_فروش_جهنم 🔥
رمان ارتش
پارت هشتادو نه
هاکان:یکم دیگه بخور
ملکا:اگه اینارو بخورم بعد چاق میشم زشت میشم ببین الان شکمم اومده دم دهنم نمیتونم نفس بکشم اگه این همه غذا رو بخورم چاق میشم بیشتر از این زشت میشم
هاکان:اصلا کی گفته تو زشتی نیستی زشت چاق هم بشی من بازم همه جوره عاشقتم عشق
ملکا:منم عاشقتم زندگیم
ماهای آخرم بود نمیتونستم بلند بشم همهی کارای خونه رو هاکان انجام میداد
شام خونه مامان هاکان دعوت بودیم
روی مبل نشسته بودم داشتم فیلم میدیدم
که یکی به گوشی هاکان زنگ زد از جاش سریع پاشد
ملکا:چیشده میخوای کجا بری
هاکان:من باید برگردم ارتش وضعیت آنجا خرابه
ملکا:نه نرو هاکان
هاکان:مامان شما هوای ملکا رو داشته باشین نذارین دنبالم بیاد من میرم
ملکا:هاکان نرو هاکان
مامان:دخترم بذار بره حتما لازمه بره
ملکا:مامان الان آنجا خطرناکه
نزار بره
مامان:دخترم گریه نکن فداشتم هاکان برمیگرده
چند روزی بود از هاکان خبری نبود
خیلی نگرانش بودم
به گوشیش زنگ میزدم جواب نمیداد
صبح>
پاشدم رفتم پایین که همه داشتن گریه میکردن
ملکا:چیشده چرا دارین کریه میکنین هاکان چیزیش شده اره
رمان ارتش
پارت هشتادو نه
هاکان:یکم دیگه بخور
ملکا:اگه اینارو بخورم بعد چاق میشم زشت میشم ببین الان شکمم اومده دم دهنم نمیتونم نفس بکشم اگه این همه غذا رو بخورم چاق میشم بیشتر از این زشت میشم
هاکان:اصلا کی گفته تو زشتی نیستی زشت چاق هم بشی من بازم همه جوره عاشقتم عشق
ملکا:منم عاشقتم زندگیم
ماهای آخرم بود نمیتونستم بلند بشم همهی کارای خونه رو هاکان انجام میداد
شام خونه مامان هاکان دعوت بودیم
روی مبل نشسته بودم داشتم فیلم میدیدم
که یکی به گوشی هاکان زنگ زد از جاش سریع پاشد
ملکا:چیشده میخوای کجا بری
هاکان:من باید برگردم ارتش وضعیت آنجا خرابه
ملکا:نه نرو هاکان
هاکان:مامان شما هوای ملکا رو داشته باشین نذارین دنبالم بیاد من میرم
ملکا:هاکان نرو هاکان
مامان:دخترم بذار بره حتما لازمه بره
ملکا:مامان الان آنجا خطرناکه
نزار بره
مامان:دخترم گریه نکن فداشتم هاکان برمیگرده
چند روزی بود از هاکان خبری نبود
خیلی نگرانش بودم
به گوشیش زنگ میزدم جواب نمیداد
صبح>
پاشدم رفتم پایین که همه داشتن گریه میکردن
ملکا:چیشده چرا دارین کریه میکنین هاکان چیزیش شده اره
۱۵.۶k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.