مروارید آبی پارت ۱۸
از زبان دخترک
این پسر بچه به نظر جالب میاد حتی با اینکه تازه با هم آشنا شدیم قبول کرد که با همدیگه بریم و داخل محوطه چرخ بزنیم
ازش خواهش کردم بیرون اتاق منتظر بمونه تا من بیام
وقتی اون از اتاق بیرون رفت تلفنم شروع به زنگ خوردن کرد
تلفنم رو برداشتم که ببینم کی زنگ زده خب ولی قابل پیش بینی بود
الو سلام سنپایی خوبی
مکالمه بینه دختر و سنپای
دخترک +:الو سلام سنپایی خوبی
سنپایی-:۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
+الو الو پشت خطین
-ببینم واقعاً میخوای به اون پسر بچه نشون بدی
+سنپایی نگران نباشین یه جورایی احساس میکنم حقشه بدونه
-این کارو نکن اون هنوز برای درک این چیزا زیادی بچه است
+نگران نباشین من خودم میدونم باید چیکار کنم
-این دیگه به من مربوط نیست یونا!
هر کار دلت میخواد بکن ولی بدون که سرنوشت اون پسر بچه تو دستای توئه میتونی زنده نگهش داری میتونی بکشیش
+نگران نباشید من خودم میدونم دارم چیکار میکنم
مسئولیتشم هرچی شد خودم قبول میکنم
-خیلی مراقب باش یونا بازی کردن با عناصر طبیعی شوخی بردار نیست ممکنه هنوز شروع نشده به کشتن بدیش
+نگران نباشید هرچی نباشه اون جانشین
آیومی ساما هست بایدم ازش انتظار بالایی داشته باشیم
-وای هنوز باورم نمیشه که همچین بچه ضعیفی را جانشین خودشون اعلام کردند
+نگران نباشید من مطمئنم اون پتانسیل بالایی داره هرچی نباشه یه شیطان آبه
ولی یونا ،،چه شیطان آب باشه چه نباشه بازم هنوز یه بچه است
+آره اینو خودمم میدونم ولی خب به هر حال هر کس باید از یه جایی شروع کنه دیگه اونم از این قادر مستثنا نیست
-آره آره تو درست میگی اونا ولی من هنوز نگران سلامتی این بچهام اگه بخوایم یه دفعه تمام قدرت درونیشو آزاد کنیم ممکنه نابودش کنیم
والت٫:
خانم ببینم چی شد چرا نمیاین
+من دیگه باید برم داره صدام میکنه
-باشه یونا مراقب خودت باش همچنین اون پسر بچه
+چشم خدانگهدار
-خداحافظ
پایانه مکالمه تلفنی
این پسر بچه به نظر جالب میاد حتی با اینکه تازه با هم آشنا شدیم قبول کرد که با همدیگه بریم و داخل محوطه چرخ بزنیم
ازش خواهش کردم بیرون اتاق منتظر بمونه تا من بیام
وقتی اون از اتاق بیرون رفت تلفنم شروع به زنگ خوردن کرد
تلفنم رو برداشتم که ببینم کی زنگ زده خب ولی قابل پیش بینی بود
الو سلام سنپایی خوبی
مکالمه بینه دختر و سنپای
دخترک +:الو سلام سنپایی خوبی
سنپایی-:۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
+الو الو پشت خطین
-ببینم واقعاً میخوای به اون پسر بچه نشون بدی
+سنپایی نگران نباشین یه جورایی احساس میکنم حقشه بدونه
-این کارو نکن اون هنوز برای درک این چیزا زیادی بچه است
+نگران نباشین من خودم میدونم باید چیکار کنم
-این دیگه به من مربوط نیست یونا!
هر کار دلت میخواد بکن ولی بدون که سرنوشت اون پسر بچه تو دستای توئه میتونی زنده نگهش داری میتونی بکشیش
+نگران نباشید من خودم میدونم دارم چیکار میکنم
مسئولیتشم هرچی شد خودم قبول میکنم
-خیلی مراقب باش یونا بازی کردن با عناصر طبیعی شوخی بردار نیست ممکنه هنوز شروع نشده به کشتن بدیش
+نگران نباشید هرچی نباشه اون جانشین
آیومی ساما هست بایدم ازش انتظار بالایی داشته باشیم
-وای هنوز باورم نمیشه که همچین بچه ضعیفی را جانشین خودشون اعلام کردند
+نگران نباشید من مطمئنم اون پتانسیل بالایی داره هرچی نباشه یه شیطان آبه
ولی یونا ،،چه شیطان آب باشه چه نباشه بازم هنوز یه بچه است
+آره اینو خودمم میدونم ولی خب به هر حال هر کس باید از یه جایی شروع کنه دیگه اونم از این قادر مستثنا نیست
-آره آره تو درست میگی اونا ولی من هنوز نگران سلامتی این بچهام اگه بخوایم یه دفعه تمام قدرت درونیشو آزاد کنیم ممکنه نابودش کنیم
والت٫:
خانم ببینم چی شد چرا نمیاین
+من دیگه باید برم داره صدام میکنه
-باشه یونا مراقب خودت باش همچنین اون پسر بچه
+چشم خدانگهدار
-خداحافظ
پایانه مکالمه تلفنی
۱.۴k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.