بقیه ی ۲۴
بقیه ی ۲۴
گفت خب همه چی از اینجا شروع میشه که من شروع کردم به کار کردن تو کاخ ارباب مین بعد با یه دختر که اسمش کتی بود اشنا شدم اون خیلی دوست خوبی نبود ولی از بی کسی بهتر بود اون میگفت زیر خوابیه ارباب مینه و هرشب باهم میخوابن خب منم باور باور کردم هر روز در موردش حرف میزدیم . تا روزی که شما ها اومدین به کاخ خب من اونی بودم که خون هارو اماده کردم اون میگفت دلیلی که باعث شده ارباب مین ازش خوشش بیاد اینه که اونم قدرت داره و خب اون از قدرتش خوشش اومده و خب قدرتش نمیدونم چطور توضیح بدم اون دو بدن در یه بدن بود اون میگفت دوتا شخصیت داره که هردو اخلاق و قیافه ی متفاوتی دارن و اون هر وقت بخواد مبتونه از اون یکی به اون یکی تبدیل بشه و یه بارم این کار رو جلوی من کرد اون یکی شخصیتش اسمش الی بود و من وقتی داشتم تو لیوانا خون میرختم اون گفت به نظر خسته میای گفتم نه چی شده ؟
گفت میخوام برای ارباب جئون این دارو رو بریزی گمی حالشون خوب نیست
منم اون رو ریختم تو لیوان ارباب جئون و خب اون مسموم شد منم فهمیدم اون سم بوده و خب همون شب یکی از بادیگارد ها میخواست بهم تجاوز کنه منم فرار کردم . راستی اسم منم راشل هس
به جیمین و تهیونگ نگاه کرد هردو از عصبانیت قرمز شده بودن جیمین داشت دوباره اتیش میگرفت.
راشل گفت هی اسمت جیمینه نه؟ خب قبل اینکه اتیش بگیری میخوای روت اب بریزم؟؟
تهیونگ گفت اگه روش اب بریزی بد تر از قبل اتیش میگره ((اروم اروم نزدیگ شدن )) هه زیر خوابی ؟ تو باور کردی ؟؟؟ واااااااای خدااا به شوگا هر چی میخوره بجز زیر خوابی داشتن بعدشم تو ! با چه جرعتی بهش میگی جیمین ؟؟؟؟
گردن دختر رو محکم گرفت گفت من به خواطر کوک ...
گفت خب همه چی از اینجا شروع میشه که من شروع کردم به کار کردن تو کاخ ارباب مین بعد با یه دختر که اسمش کتی بود اشنا شدم اون خیلی دوست خوبی نبود ولی از بی کسی بهتر بود اون میگفت زیر خوابیه ارباب مینه و هرشب باهم میخوابن خب منم باور باور کردم هر روز در موردش حرف میزدیم . تا روزی که شما ها اومدین به کاخ خب من اونی بودم که خون هارو اماده کردم اون میگفت دلیلی که باعث شده ارباب مین ازش خوشش بیاد اینه که اونم قدرت داره و خب اون از قدرتش خوشش اومده و خب قدرتش نمیدونم چطور توضیح بدم اون دو بدن در یه بدن بود اون میگفت دوتا شخصیت داره که هردو اخلاق و قیافه ی متفاوتی دارن و اون هر وقت بخواد مبتونه از اون یکی به اون یکی تبدیل بشه و یه بارم این کار رو جلوی من کرد اون یکی شخصیتش اسمش الی بود و من وقتی داشتم تو لیوانا خون میرختم اون گفت به نظر خسته میای گفتم نه چی شده ؟
گفت میخوام برای ارباب جئون این دارو رو بریزی گمی حالشون خوب نیست
منم اون رو ریختم تو لیوان ارباب جئون و خب اون مسموم شد منم فهمیدم اون سم بوده و خب همون شب یکی از بادیگارد ها میخواست بهم تجاوز کنه منم فرار کردم . راستی اسم منم راشل هس
به جیمین و تهیونگ نگاه کرد هردو از عصبانیت قرمز شده بودن جیمین داشت دوباره اتیش میگرفت.
راشل گفت هی اسمت جیمینه نه؟ خب قبل اینکه اتیش بگیری میخوای روت اب بریزم؟؟
تهیونگ گفت اگه روش اب بریزی بد تر از قبل اتیش میگره ((اروم اروم نزدیگ شدن )) هه زیر خوابی ؟ تو باور کردی ؟؟؟ واااااااای خدااا به شوگا هر چی میخوره بجز زیر خوابی داشتن بعدشم تو ! با چه جرعتی بهش میگی جیمین ؟؟؟؟
گردن دختر رو محکم گرفت گفت من به خواطر کوک ...
۲.۶k
۲۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.