نوستالژی...👌❤🍀
دلم یک #خانهی قدیمی میخواهد...
یک حال و هوای #سنتی و اصیل...
خانهای با دری #فیروزهای،
حیاطی چند ضلعی و دیوارهای #کاهگلی،
با حوضی پر از ماهیهای #قرمز
و گلهای #شمعدانی،
#پنجرههای چوبی و شیشههای رنگ رنگی...
خانهای که #کلون و هشتی و پنج دری و مطبخ داشته باشد...
که وقتی دلم گرفت به #تالار آینهاش بروم،
میان آینه کاریهای زیبایش بنشینم و حال دلم #خوب شود ...
#عصرهای تابستان،
تمام دلخوشیام یک
کاسه آبدوغ خیار خنک و #نان خشک باشد و شبهای #زمستان،
تمام #دلگرمیام
یک کرسی آتشی جانانه با یک سینی پر از #آجیل و خشکبار!
صبحها با شیطنت و صدای #گنجشکها بیدار شوم،
به حیاطش بروم و از عطر #خاطرهانگیز کاهگلش جان بگیرم.
من از #حصار آهن و فولاد خستهام...
#دلم خانهای میخواهد که هر غروب روی #تخت قدیمی توی حیاط،
روبروی #حوض،
کنار باغچه بنشینم،
#چای بنوشم
و شعرهای زیبای #فروغ را
با شوقی بی وصف به روح و جانم #تزریق کنم....📷📸
#آرامکده
یک حال و هوای #سنتی و اصیل...
خانهای با دری #فیروزهای،
حیاطی چند ضلعی و دیوارهای #کاهگلی،
با حوضی پر از ماهیهای #قرمز
و گلهای #شمعدانی،
#پنجرههای چوبی و شیشههای رنگ رنگی...
خانهای که #کلون و هشتی و پنج دری و مطبخ داشته باشد...
که وقتی دلم گرفت به #تالار آینهاش بروم،
میان آینه کاریهای زیبایش بنشینم و حال دلم #خوب شود ...
#عصرهای تابستان،
تمام دلخوشیام یک
کاسه آبدوغ خیار خنک و #نان خشک باشد و شبهای #زمستان،
تمام #دلگرمیام
یک کرسی آتشی جانانه با یک سینی پر از #آجیل و خشکبار!
صبحها با شیطنت و صدای #گنجشکها بیدار شوم،
به حیاطش بروم و از عطر #خاطرهانگیز کاهگلش جان بگیرم.
من از #حصار آهن و فولاد خستهام...
#دلم خانهای میخواهد که هر غروب روی #تخت قدیمی توی حیاط،
روبروی #حوض،
کنار باغچه بنشینم،
#چای بنوشم
و شعرهای زیبای #فروغ را
با شوقی بی وصف به روح و جانم #تزریق کنم....📷📸
#آرامکده
۱۰.۵k
۲۷ بهمن ۱۴۰۱