دختری در مزرعه پارت سه

فهمیدم.... باید زنگ بزنم به امداد و نجات
+بله بفرمایین
-سلام اینجا داره سیل میاد میشه سریع تر بیاین؟؟؟
+ما توی راهیم داریم میام همونجا توی خونه طاقت بیارین الان میرسیم
-ممنونم خداحافظ
وای نکنه برای بابام اتفاقی بیوفته
نه آروم باش هیچ اتفاقی نمیوفته
(امداد اومد و نجاتش داد)
وقتی که رسیدن یه جای امن....
اون دختره انگار خیلی ترسیده باید برم پیشش
+سلام عزیزم چه اتفاقی افتاده؟
-مامانو بابام رفتن بیرون بعدش سیل اومد و اونارو با خودش برد😭😭
+اوخی بیا بغلم کوچولو
-باشه
(هر دوشون توی بغل هم گریه میکردن)
+راستی اسمت چیه؟
-یونجو شی و شما؟
+هارو سی
-آها
+چند سالته؟
-من 16
+منم 17