عشق خونی

#عشق_خونی

پارت ۷

فلش بک فردا


ا.ت ویو

کوک رفت بیرون و بعد چند دقیقه اومد اححح خیلی حسم به جونگ کوک زیاد شده خیلی دوسش دارممممم

کوک اومد توی دستش یه گل بود جلوم زانو زد و بهم گفت که از ته دل دوستم داره

ات: کوک ولی من دوست ندارم

کوک: ی..یعنی..چی!!!

ا.ت : کوک.... من.... عاشقتممممممم!!!!

کوک : چیییی!!!!!!!!!!!

ویو راوی

کوک ا.ت رو تویه بغلش میگیره و میچرخونه


دو سال بعد


ا.ت و کوک الان هر دو یه آیدل معروف شدن امروز روز کنسرت ا.ت بود کوک هم به این کنسرت میومد ا.ت لباسش رو پوشید  و رفت رویه صحنه وست های اجرا بود که یه دختره رویه پایه کوک نشست   گفت
،
(علامت ختره رو میزنم /)


هرزه: احححح دیدی نیازت دارم

کوک گه تعجب کرده بود دختره رو هلش داد ولی دختره باز اومد رویه پای کوک نشست و لباش رو رویه لبای کوک میزاشت

ا.ت شکه شده بود و قدرتش فعال شده بود

ویو ا.ت

یه دختر رو رویه پایه کوک دیدم که داره لباشو میبوسه نمیتونستم قدرتمو کنترل کنم از استیج پایین اومدم هر کس میومد طرفم با قدرتم میکشتمش به طرف کوک و اون هرزه رفتم چون کوک مثل من نجیب زاده بود قدرتم هیچ اسیبی بهش نمیرسوند رفتم دختره رو پس زدم تا دستم بهش خورد خون بالا آورد

ادامه دارد.....

برای پارت قبل شرط نزاشتم پس الان شرط میزارم

شرط : ۳ لایک