𝐲𝐨𝐮 𝐬𝐚𝐯𝐞𝐝 𝐦𝐞²
𝐲𝐨𝐮 𝐬𝐚𝐯𝐞𝐝 𝐦𝐞²
جیمین: پس گربهه کو؟*تعجب*
ات: اون منم*ریلکس*
جیمین:*پوکر فیس*
یعنی تمام داستان هایی که مادرم تو بچکی از دو رگه ها و گرگینه و اساطیر میگفت واقعیت دارند...
ات: من گشنمه*خمار*
جیمین:---
ات: من گشنمههه*داد*
جیمین: چی.. ها... آها... چی میخوری؟
ات: بهم پیتزا بده
جیمین: پیتزا از کجام درارم
ات: من پیتزا میخواممم
جیمین: همینجا تو خونه بمون... میرم برات بگیرم
ات: باشه
به سمت پیتزا فروشی سر کوچه رفتم... یه پیتزا معمولی گرفتمو رفتم خونه... همینجا رو تخت نشسته بود و انتظار میکشید... رفتم کنارش نشستم.
جیمین: بیا
ات: آخ جوننن
پیتزا رو گرفت اما در تلاش باز کردن جعبه بود...
جیمین: بزار کمکت کنم...
ات:*پارش میکنه*
جیمین: آفرین... راه خوبی بود
بعد از تموم کردن غذا یه تیکه هم برای من نگه داشت...شیکمو بود... کیوت بود... خیلی
ات: میخوری؟
جیمین: آره...
ات: آها... باش... بیا*میگیره جلوی دهن جیمین *
جیمین:*دهنشو آروم باز میکنه*
ات: بیا بریم بیرون
جیمین: ک... جا*دهن پر*
ات: نمیدونم
جیمین: تا نگی چی هستی جایی نمیریم
ات:*دراز میکشه و سرشو میزاره رو پای جیمین *
جیمین: هی چیکار میکنی
ات: مگه نمیخوای بدونی؟..... من یه گوربانی هستم... گربه ای که بعد از بوسه ج.ن.س مخالف تبدیل به انسان میشه...و اگر هم صاحبش ولش کنه یا بمیره دوباره تبدیل به گربه میشه... فهمیدی؟
جیمین: یعنی اگر من ولت کنم... تو...
ات: تبدیل به گربه میشم
جیمین: پس دستت چی؟
ات: نگران نباش... خوب میشه.*بلند میشه*
دیدم بلند شد و بعد نگاهی بهم کرد و تومد نزدیک تر به عقب رفتم اما بیشتر اومد نزدیک تر... دستاشو رو س.ینم گذاشت و رو تخت روی من دراز کشید... دستاشو دورم پیچید و بغلم کرد...
جیمین: هی... تو
ات: میخوام بخوابم... تکون نخور
جیمین: امر دیگه میخواین دو تا خدمتکارم بگیرم بهشون عسل بزنم پشه ها مزاحمت نشن؟
ات:*خمیازه*
جیمین:---*خنده ریز*
ویو ات
خیلی صاحب جدیدم کیوت و خوشگلههه... امیدوارم هیچ فقط مثل بقیه صاحبام ولم نکنه............
جیمین: پس گربهه کو؟*تعجب*
ات: اون منم*ریلکس*
جیمین:*پوکر فیس*
یعنی تمام داستان هایی که مادرم تو بچکی از دو رگه ها و گرگینه و اساطیر میگفت واقعیت دارند...
ات: من گشنمه*خمار*
جیمین:---
ات: من گشنمههه*داد*
جیمین: چی.. ها... آها... چی میخوری؟
ات: بهم پیتزا بده
جیمین: پیتزا از کجام درارم
ات: من پیتزا میخواممم
جیمین: همینجا تو خونه بمون... میرم برات بگیرم
ات: باشه
به سمت پیتزا فروشی سر کوچه رفتم... یه پیتزا معمولی گرفتمو رفتم خونه... همینجا رو تخت نشسته بود و انتظار میکشید... رفتم کنارش نشستم.
جیمین: بیا
ات: آخ جوننن
پیتزا رو گرفت اما در تلاش باز کردن جعبه بود...
جیمین: بزار کمکت کنم...
ات:*پارش میکنه*
جیمین: آفرین... راه خوبی بود
بعد از تموم کردن غذا یه تیکه هم برای من نگه داشت...شیکمو بود... کیوت بود... خیلی
ات: میخوری؟
جیمین: آره...
ات: آها... باش... بیا*میگیره جلوی دهن جیمین *
جیمین:*دهنشو آروم باز میکنه*
ات: بیا بریم بیرون
جیمین: ک... جا*دهن پر*
ات: نمیدونم
جیمین: تا نگی چی هستی جایی نمیریم
ات:*دراز میکشه و سرشو میزاره رو پای جیمین *
جیمین: هی چیکار میکنی
ات: مگه نمیخوای بدونی؟..... من یه گوربانی هستم... گربه ای که بعد از بوسه ج.ن.س مخالف تبدیل به انسان میشه...و اگر هم صاحبش ولش کنه یا بمیره دوباره تبدیل به گربه میشه... فهمیدی؟
جیمین: یعنی اگر من ولت کنم... تو...
ات: تبدیل به گربه میشم
جیمین: پس دستت چی؟
ات: نگران نباش... خوب میشه.*بلند میشه*
دیدم بلند شد و بعد نگاهی بهم کرد و تومد نزدیک تر به عقب رفتم اما بیشتر اومد نزدیک تر... دستاشو رو س.ینم گذاشت و رو تخت روی من دراز کشید... دستاشو دورم پیچید و بغلم کرد...
جیمین: هی... تو
ات: میخوام بخوابم... تکون نخور
جیمین: امر دیگه میخواین دو تا خدمتکارم بگیرم بهشون عسل بزنم پشه ها مزاحمت نشن؟
ات:*خمیازه*
جیمین:---*خنده ریز*
ویو ات
خیلی صاحب جدیدم کیوت و خوشگلههه... امیدوارم هیچ فقط مثل بقیه صاحبام ولم نکنه............
۱۲.۶k
۱۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.