سناریو 𝒮𝓉𝓇𝒶𝒴 𝓀𝒾𝒹𝓈❅🫧
وقتی ماشین بهت بزنه عضو نهمی البته خدانکنه
#استری_کیدز
#سناریو
چان❅🫧وقتی از توی اخبار این خبرو میشنوه بشدت میترسه و ناراحت میشه حتی گریه میکنه و میاد بیمارستان اونجا فکر میکنه آخرین نفری بوده که خبر دار شده و به عنوان لیدر گروه و کسی که باید مراقب میبوده احساس گناه پیدا میکنه
بهترین دکترارو جور میکنه و کلا خیلی مراقبته و شب روز اون کنارت میمونه
چانگبین❅🫧با هم رفته بودید بیرون و وقتی داشتی از خیابون رد میشدی همچین اتفاقی افتاد
چانگبین اونور خیابون بود و تو با عجله دوییدی تا رد بشی و وقتی ماشین زد بهت و رفتی توی هوا و محکم اومدی روی زمین با ترس نزدیک اومد و تورو توی آغوشش گرفت
_لطفا لطفا اینکارو باهام نکن...
چشماتو باز نگه دار
بعد از دیدن این صحنهای که تصاویر و صداها واضح نبودن بیهوش شدی
بردنت بیمارستان و چانگبین اونقدر دست پاچه شده بود و حال بدی داشت که نتونست به بقیه این موضوع رو بگه اون خودشو مقصر میدونست
هیونجین❅🫧وقتی این خبرو شنید کلی ناراحت شد و حتی نتونست بیاد ببینتت طاقتشو نداشت رفته بود یه جا که تنها باشه و با گریه دعا میکرد که حالت خوب بشه و آسیب جدی ندیده باشی اون خیلی زیاد ناراحت بود و نگران آینده بود که چی میشه
_اگه حالت خوب نشه چی؟اونوقت من بدون تو چیکار کنم؟گروهمون،همه خاطرات قشنگمون چی؟
لطفا خوب شو خدایا قول میدم نمازامو بخونم😔
فلیکس❅🫧برای اهدا پول برای کمک به بیمارا به بیمارستان اومده بود (پسر مهربونم😩) و متوجه موقعیت اورژانسی پیش اومده شد وقتی دید اون کسی که اینقدر وضعیت خطرناکی داشت و داشتن به اتاق عمل میبردنش همون دختر شاداب و خوش خنده و امید گروه بود یخ زد امیدوار بود اشتباه دیده باشه ولی با دیدن چانگبین که همراهت اومده بود فهمید که درست دیده
بی اختیار اشکاش تند و تند سرازیر میشد و زیر لب میگفت که_ا.ت لطفا لطفا ترکمون نکن خواهش میکنم
سونگمین❅🫧وقتی لینو بهش زنگ زد خیلی تعجب کرد و وقتی خبر تصادف رو شنید گوشی از دستش افتاد اولش نتونست حتی از جاش بلند شه اون ناراحت شد و بعد با کلی نگرانی بلند شد و بدون هیچ کار دیگه ای فقط مستقیم اومد بیمارستان
همه بجز هیون که یه گوشه واسه خودش بود اونجا بودن سونگمین هم رفت نزدیک همه جلوی در اتاق عمل جمع بودن
_بچه ها اون اون حالش خیلی بده؟
و گریش گرفت
ایان❅🫧چان بهش خبر داد و اونم رفت بیمارستان اونم گریه کرد و پشت در منتظر موند و دعا میکرد جون سالم از این بحران به در ببری با گریه دعا میکرد تا فقط سالم بمونی در حال حاضر این تنها چیزی بود که همه میخواستن
لینو❅🫧بعد از چانگبین و فلیکس این موضوع رو فهمید همه کاراشو گذاشت و با عجله به سمت بیمارستان حرکت کرد
به سونگمین هم خبر داد همینطور به هان
اونم نگران بود اونم ناراحت بود ولی سعی میکرد بازم قوی بمونه و بهت باور داشت که قوی هستی و ناامیدشون نمیکنی و سالم از اون تو میای بیرون
جیسونگ❅🫧داشت فیلم کمدی میدید و میخندید با شنیدن این خبر از طرف لینو خنده هاش محو شد و گوشی رو پرت کرد و توی خونه شروع کرد به گریه کردن وقتی آبغوره گرفتنش تموم شد هر جور شده بود خودشو رسوند اونجا با فلیکس همو بغل کردن و گریه کردن
وقتی دکتر از اتاق عمل اومد بیرون و خبر خوب بودن همه چیو داد همه خیالشون راحت شد و اون مدت که تحت مراقبت بودی همه مواظبت بودن و نذاشتن بهت سخت بگذره
#استری_کیدز
#سناریو
چان❅🫧وقتی از توی اخبار این خبرو میشنوه بشدت میترسه و ناراحت میشه حتی گریه میکنه و میاد بیمارستان اونجا فکر میکنه آخرین نفری بوده که خبر دار شده و به عنوان لیدر گروه و کسی که باید مراقب میبوده احساس گناه پیدا میکنه
بهترین دکترارو جور میکنه و کلا خیلی مراقبته و شب روز اون کنارت میمونه
چانگبین❅🫧با هم رفته بودید بیرون و وقتی داشتی از خیابون رد میشدی همچین اتفاقی افتاد
چانگبین اونور خیابون بود و تو با عجله دوییدی تا رد بشی و وقتی ماشین زد بهت و رفتی توی هوا و محکم اومدی روی زمین با ترس نزدیک اومد و تورو توی آغوشش گرفت
_لطفا لطفا اینکارو باهام نکن...
چشماتو باز نگه دار
بعد از دیدن این صحنهای که تصاویر و صداها واضح نبودن بیهوش شدی
بردنت بیمارستان و چانگبین اونقدر دست پاچه شده بود و حال بدی داشت که نتونست به بقیه این موضوع رو بگه اون خودشو مقصر میدونست
هیونجین❅🫧وقتی این خبرو شنید کلی ناراحت شد و حتی نتونست بیاد ببینتت طاقتشو نداشت رفته بود یه جا که تنها باشه و با گریه دعا میکرد که حالت خوب بشه و آسیب جدی ندیده باشی اون خیلی زیاد ناراحت بود و نگران آینده بود که چی میشه
_اگه حالت خوب نشه چی؟اونوقت من بدون تو چیکار کنم؟گروهمون،همه خاطرات قشنگمون چی؟
لطفا خوب شو خدایا قول میدم نمازامو بخونم😔
فلیکس❅🫧برای اهدا پول برای کمک به بیمارا به بیمارستان اومده بود (پسر مهربونم😩) و متوجه موقعیت اورژانسی پیش اومده شد وقتی دید اون کسی که اینقدر وضعیت خطرناکی داشت و داشتن به اتاق عمل میبردنش همون دختر شاداب و خوش خنده و امید گروه بود یخ زد امیدوار بود اشتباه دیده باشه ولی با دیدن چانگبین که همراهت اومده بود فهمید که درست دیده
بی اختیار اشکاش تند و تند سرازیر میشد و زیر لب میگفت که_ا.ت لطفا لطفا ترکمون نکن خواهش میکنم
سونگمین❅🫧وقتی لینو بهش زنگ زد خیلی تعجب کرد و وقتی خبر تصادف رو شنید گوشی از دستش افتاد اولش نتونست حتی از جاش بلند شه اون ناراحت شد و بعد با کلی نگرانی بلند شد و بدون هیچ کار دیگه ای فقط مستقیم اومد بیمارستان
همه بجز هیون که یه گوشه واسه خودش بود اونجا بودن سونگمین هم رفت نزدیک همه جلوی در اتاق عمل جمع بودن
_بچه ها اون اون حالش خیلی بده؟
و گریش گرفت
ایان❅🫧چان بهش خبر داد و اونم رفت بیمارستان اونم گریه کرد و پشت در منتظر موند و دعا میکرد جون سالم از این بحران به در ببری با گریه دعا میکرد تا فقط سالم بمونی در حال حاضر این تنها چیزی بود که همه میخواستن
لینو❅🫧بعد از چانگبین و فلیکس این موضوع رو فهمید همه کاراشو گذاشت و با عجله به سمت بیمارستان حرکت کرد
به سونگمین هم خبر داد همینطور به هان
اونم نگران بود اونم ناراحت بود ولی سعی میکرد بازم قوی بمونه و بهت باور داشت که قوی هستی و ناامیدشون نمیکنی و سالم از اون تو میای بیرون
جیسونگ❅🫧داشت فیلم کمدی میدید و میخندید با شنیدن این خبر از طرف لینو خنده هاش محو شد و گوشی رو پرت کرد و توی خونه شروع کرد به گریه کردن وقتی آبغوره گرفتنش تموم شد هر جور شده بود خودشو رسوند اونجا با فلیکس همو بغل کردن و گریه کردن
وقتی دکتر از اتاق عمل اومد بیرون و خبر خوب بودن همه چیو داد همه خیالشون راحت شد و اون مدت که تحت مراقبت بودی همه مواظبت بودن و نذاشتن بهت سخت بگذره
۱۳.۴k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.