مرد پشت نقاب...
پارت 30
داشت همینجوری غر میزد که یهو با وحشت جیغ زد و خشکش زد و دوباره به پشت سرم زل زد.
ویو لیان
داشتم حرف میزدم و وقتی گفتم که اونا تهدیدم میکنن اون جنه چند قدمی جلوتر ظاهر شد و قیافه ترسناکش بیشتر رفت توی چشمم.
یه لحظه از ترس و شوک جیغ زدم و همین باعث شد که کوک هم برگرده و به پشت نگاه کنه البته که کوک خیلی ریلکس بود و مثل من نگران نبود و خودشو پاره نمیکرد.
ویو کوک
به پشت سرم نگاه کردم و بعد دوباره با کلافگی به صورت لیان نگاه کردم
+هی اینا رو ولش اونا پدر و مادرت تو رو بزرگ کردن برات زحمت کشیدن نباید اینجوری باهاشون صحبت کنی در ضمن دلیل اینکه خونه رو عوض میکنند به خاطر خودته و مطمئن باش قول میدم یعنی اگه این خونه رو عوض کنید و بری کلاً توی یه جو و فضای دیگه،اون موجود دیگه نمیتونه تو رو اذیت کنه دیگه از شرش کاملا خلاص میشی من اینو بهت قول میدم.
-مطمئنی کوک؟
+آره مطمئنم من بهت قول دادم به من اعتماد نداری لیان؟
-دارم.
+اوکی پس هر کاری گفتنو بکن.
ویو لیان
شک داشتم به همچی.
حس میکردم مامان بابا و کوک داشتن یه چیزی رو ازم قایم میکردن و من نمیدونستم اون چیه با تردید گفتم باشه ولی بازم خودم این جرتو ندادم که برگردم و از کوک بپرسم جریان چیه اما کنجکاوی داشت خفم میکرد.
-پاشو بریم یچیز بهت نشون بدم.
دست کوک رو گرفتم و بردم به اتاقم.
-این فکر کنم دومین باری باشه که میای به اتاق من. شایدم اولین بار چون دفعه قبلی که اومدی احتمالا بیشتر توجهت رو من بود ها ها ها
مغرورانه اینو گفتم البته که شوخی بود و به خاطر همین کوک دست به سینه در چهارچوب در خیلی کلافه ایستاده بود یه لبخند ملیح کلافه زد.
+خیلیم عالی.
-بزار یه چیزی بهت نشون بدم
رفتم سمت اون کمدی که خودم اسمشو گذاشتم انباری مهم! توش چیزایی که برام خیلی با ارزش نگه میدارم مثلاً چیزایی که از بچگی مونده یا بهترین کادوهایی که گرفتم. درشو باز کردم از کشوی داخل کمد یه دونه جعبه درآوردم و اون جعبه رو دادم به کوک
+چیه؟
-بازش کن.
کوک اونو باز کرد و دیگه کل کلافگیش از سرش پرید
ویو کوک
لیان مثل خر مخمو خورده بود منم خیلی کلافه بودم منو برد اتاقش و یه چیزی بهم داد یه جعبه بود یه جعبه معمولی که مکعبی شکل بود. میتونستم حدس بزنم توش ولی این کارو نکردم. در جعبه رو باز کردم و یه لحظه شوکه شدم و کل ناراحتیهام پرید.
اون اولین کادوی من به لیان بود...
ادامه دارد...
لایک و کامنت یادتون نره و اگه از اکسپلور میاید حتما فالو کنید ♥️
داشت همینجوری غر میزد که یهو با وحشت جیغ زد و خشکش زد و دوباره به پشت سرم زل زد.
ویو لیان
داشتم حرف میزدم و وقتی گفتم که اونا تهدیدم میکنن اون جنه چند قدمی جلوتر ظاهر شد و قیافه ترسناکش بیشتر رفت توی چشمم.
یه لحظه از ترس و شوک جیغ زدم و همین باعث شد که کوک هم برگرده و به پشت نگاه کنه البته که کوک خیلی ریلکس بود و مثل من نگران نبود و خودشو پاره نمیکرد.
ویو کوک
به پشت سرم نگاه کردم و بعد دوباره با کلافگی به صورت لیان نگاه کردم
+هی اینا رو ولش اونا پدر و مادرت تو رو بزرگ کردن برات زحمت کشیدن نباید اینجوری باهاشون صحبت کنی در ضمن دلیل اینکه خونه رو عوض میکنند به خاطر خودته و مطمئن باش قول میدم یعنی اگه این خونه رو عوض کنید و بری کلاً توی یه جو و فضای دیگه،اون موجود دیگه نمیتونه تو رو اذیت کنه دیگه از شرش کاملا خلاص میشی من اینو بهت قول میدم.
-مطمئنی کوک؟
+آره مطمئنم من بهت قول دادم به من اعتماد نداری لیان؟
-دارم.
+اوکی پس هر کاری گفتنو بکن.
ویو لیان
شک داشتم به همچی.
حس میکردم مامان بابا و کوک داشتن یه چیزی رو ازم قایم میکردن و من نمیدونستم اون چیه با تردید گفتم باشه ولی بازم خودم این جرتو ندادم که برگردم و از کوک بپرسم جریان چیه اما کنجکاوی داشت خفم میکرد.
-پاشو بریم یچیز بهت نشون بدم.
دست کوک رو گرفتم و بردم به اتاقم.
-این فکر کنم دومین باری باشه که میای به اتاق من. شایدم اولین بار چون دفعه قبلی که اومدی احتمالا بیشتر توجهت رو من بود ها ها ها
مغرورانه اینو گفتم البته که شوخی بود و به خاطر همین کوک دست به سینه در چهارچوب در خیلی کلافه ایستاده بود یه لبخند ملیح کلافه زد.
+خیلیم عالی.
-بزار یه چیزی بهت نشون بدم
رفتم سمت اون کمدی که خودم اسمشو گذاشتم انباری مهم! توش چیزایی که برام خیلی با ارزش نگه میدارم مثلاً چیزایی که از بچگی مونده یا بهترین کادوهایی که گرفتم. درشو باز کردم از کشوی داخل کمد یه دونه جعبه درآوردم و اون جعبه رو دادم به کوک
+چیه؟
-بازش کن.
کوک اونو باز کرد و دیگه کل کلافگیش از سرش پرید
ویو کوک
لیان مثل خر مخمو خورده بود منم خیلی کلافه بودم منو برد اتاقش و یه چیزی بهم داد یه جعبه بود یه جعبه معمولی که مکعبی شکل بود. میتونستم حدس بزنم توش ولی این کارو نکردم. در جعبه رو باز کردم و یه لحظه شوکه شدم و کل ناراحتیهام پرید.
اون اولین کادوی من به لیان بود...
ادامه دارد...
لایک و کامنت یادتون نره و اگه از اکسپلور میاید حتما فالو کنید ♥️
۱۵.۵k
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.