p13
ویو ات
یکم استراحت کردیم که ساعت شیش شد
تو سازمان ما رئیس بر همه چی نظارت داره ما تقریبن تو این سازمان چند تا گروهیم هر گروه یه سرگروه داره که مال ما نامجون نامجون با ارشد در ارتباط که امشب میخواد به ما معرفی بشه (هر گروه ارشد جدا داره) کار ارشد هر گروه این که ازمون هر ماه ازمون امادگی بگیره و ماموریت ها رو بهمون بده و هر ارشد با رئیس در ارتباطه و کار ها رو به اون گزارش میده
ساعت شش و نیمه یه دوش بیست مینی گرفتم و موهامو خشک کردمو ساعت هفت بود شروع کردم به میکاپ
یه نیم ساعتی طول کشید
کوک در زد و اومد تو اتاق
کوک: تو که هنوز اماده نیستی بقیه راه افتادنو رفتن تا اونجا چند دقیقه راهه
ات: هنوز اماده نیستم ماشین یه نیم ساعت دیگه میاد تو برو من هنوز کارم تموم نشده
کوک: باشه قبل از ساعت نه اونجا باش چون ارشدا ساعت نه میرسن
ات: میدونم
کوک: من رفتم خداحافظ
ویو ات
ارایشمو تموم کردم و لباس مشکیمو پوشیدم یه کفش پاشنه بلند مشکی پوشیدمو کیفمو برداشتم ساعت هشت بود مهمونی دیگه شروع شده بود و ماشین جلوی در منتظر بود گوشیم برداشتم و رفتم راننده درو برای باز کرد بعد بیست دقیقه رسیدم
ویو کوک
همه تو مهمونی بودیم با گروه های دیگه ماشین ات رسید راننده درو باز کرد و ات پیاده شد همه داشتن به ات نگاه میکردن خیلی خوشگل شده بود
یکم استراحت کردیم که ساعت شیش شد
تو سازمان ما رئیس بر همه چی نظارت داره ما تقریبن تو این سازمان چند تا گروهیم هر گروه یه سرگروه داره که مال ما نامجون نامجون با ارشد در ارتباط که امشب میخواد به ما معرفی بشه (هر گروه ارشد جدا داره) کار ارشد هر گروه این که ازمون هر ماه ازمون امادگی بگیره و ماموریت ها رو بهمون بده و هر ارشد با رئیس در ارتباطه و کار ها رو به اون گزارش میده
ساعت شش و نیمه یه دوش بیست مینی گرفتم و موهامو خشک کردمو ساعت هفت بود شروع کردم به میکاپ
یه نیم ساعتی طول کشید
کوک در زد و اومد تو اتاق
کوک: تو که هنوز اماده نیستی بقیه راه افتادنو رفتن تا اونجا چند دقیقه راهه
ات: هنوز اماده نیستم ماشین یه نیم ساعت دیگه میاد تو برو من هنوز کارم تموم نشده
کوک: باشه قبل از ساعت نه اونجا باش چون ارشدا ساعت نه میرسن
ات: میدونم
کوک: من رفتم خداحافظ
ویو ات
ارایشمو تموم کردم و لباس مشکیمو پوشیدم یه کفش پاشنه بلند مشکی پوشیدمو کیفمو برداشتم ساعت هشت بود مهمونی دیگه شروع شده بود و ماشین جلوی در منتظر بود گوشیم برداشتم و رفتم راننده درو برای باز کرد بعد بیست دقیقه رسیدم
ویو کوک
همه تو مهمونی بودیم با گروه های دیگه ماشین ات رسید راننده درو باز کرد و ات پیاده شد همه داشتن به ات نگاه میکردن خیلی خوشگل شده بود
۴.۱k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.