چند پارتی«یونگی»🌸🦕✨¹
به سمت ماشینش حرکت کرد.. اون میدونست حرفای یونگی از ته دل نبود... یونگی آدمی نبود که بخواد اون حرفارو بزنه.... پس 10 سال دوستیشون چی میشد؟ حتما چیزی بوده که یونگی این حرفارو میزد اما یجورایی قلبش رو به در آورده بود... کسی که از ته دلش عاشقش بود بهش گفته بود از زندگیش بره بیرون.... کسی که تمام لحظاتش رو شیرین می کرد بهش گفته بود ازش متنفره... قطرات اشکش همچو الماس پوست نرم لطیفش رو لمس میکرد و صورتشو خیس میکرد... یونگی با قلب انعطاف پذیر این دختر چیکار کرده بود؟ ابر ها مثل اینکه بخاطر حال روز این دخترک گریه میکردند حال این دختر که وقتی چشماش رو باز کرد اطرافیانش بهش ضربه زدند... اون روز رو خوب به یاد داره... روزی که بلاخره پادشاه قلبش خودشو نمایان کرد _____________(فلش بک به 10 سال پیش سال 2013 سئول) بزور از دست پدرش خلاص شده بود و پا به فرار گذاشته بود تا دیگه صورت گندیده ی پدر خودخواهش رو نبینه... بوسان براش مثل یه کابوس بود... چون اونجا چشماش رو باز کرده بود و صدای پدرش رو شنیده بود.... دخترک 17 ساله از دست پدرش فرار کرده بود.... و الان توی سئول جایی برای موندن نداشت... آواره کوچه پس کوچه های ناشناس رو طی میکرد و فقط جایی رو میخواست که حداقل یه شب بتونه اونجا بمونه.... به یه بن بست رسید و از خستگی گوشه ای از دیوار نشست و زانوهاش رو بغل کرد کمی نگذشته بود که صداي افرادی که کنارش بودند بلند شد & هوی دختره.... ات صدایی از خودش نداد و فقط به پسر های جلوش خیره شد &نشنیدی چی میگم؟جوابمو بده.. اینجا چیکار میکنی ؟+م من فقط اینجا می میخواستم ی یکم استراحت ک کنم & عههه؟ پس نمیدونی اینجا هرکس پاشو بزاره با من طرفه؟ انگار دلت یه کتک درست و حسابی میخواد... ات از ترسش از جاش بلند شد و خواست فرار کنه که افراد اون پسر شروع کردن به کتک زدنش و پسر هم همراه افرادش شروع به کتک زدن ات کردن... ات از درد مچاله شده بود و تمام اجزای بدنش درد میکرد... دیگه نای هوشیار موندن نداشت که با صدای کسی و کتک خوردن افراد اون دختر سرشو بالا گرفت و با پسر چشم گربه ای و کیوتی که با جدیت تمام داشت کتکشون میزد مواجه شد... پسر دست از کتک زدن ات برداشت و پا به فرار گذاشت... پسرک به ات نزدیک شد و اون رو به آرومی بلند کرد _ح حالت خوبه؟ ات که توی اون چشمای سیاه زيبای پسر غرق شده بود به خودش اومد و تشکر کرد و خواست بلند شه ولی نتونست _جایی برای موندن نداری نه؟ هرکی بیاد اینجا فقط برای اینکه آرومه و کسی نیست میاد و استراحت میکنه... و بعد از طرف اون کتک میخوره من مین یونگیم بهم میگن شوگا.. خوشبختم +م منم اتم... پارک ا.ت..
۱۴.۴k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.