رویای دوییدن ۷
ویو دایون:
از استرس صدای نبضم رو میشنیدم و داشتم میلرزیدم که کم کم آمپول بیهوشی اثر کرد و همجا تار شد
چند ساعت گذشت و همه ی این ثانیه ها برای جیمین خیلی کند میگذشت و انگار درون زمان غرق شده بود ،صدای درون سرش باعث میشد که متوجه اطرافش نشه.....توی افکارش غوطه ور شده بود که گرمای یک چیز توجهش رو به خودش جلب کرد
&آقای پارک !
_آقای دکتر،حال دایون خوبه؟
عملش چطور پیش رفت ،درد داره؟
عمل تموم ش...
جیمین با تگرلنی سوال میپرسید که دکتر حرفش رو قطع کرد
_آقای پارک جیمین........
از استرس صدای نبضم رو میشنیدم و داشتم میلرزیدم که کم کم آمپول بیهوشی اثر کرد و همجا تار شد
چند ساعت گذشت و همه ی این ثانیه ها برای جیمین خیلی کند میگذشت و انگار درون زمان غرق شده بود ،صدای درون سرش باعث میشد که متوجه اطرافش نشه.....توی افکارش غوطه ور شده بود که گرمای یک چیز توجهش رو به خودش جلب کرد
&آقای پارک !
_آقای دکتر،حال دایون خوبه؟
عملش چطور پیش رفت ،درد داره؟
عمل تموم ش...
جیمین با تگرلنی سوال میپرسید که دکتر حرفش رو قطع کرد
_آقای پارک جیمین........
۴.۰k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.