فیک king of the moon 🍷🧛🏻♂️🩸پارت³¹
راوی « مراسم شروع شد و جین هی و سوفیا رفتن تا به یونگی و الکس بپیوندن و برای خوش آمدگویی آماده بشن...
یونگی « لیست کار ها رو چک کردیم و همه چی سرجاش بود...الان فقط باید منتظر جین هی و سوفیا میموندیم....
الکس « داشتم لیوان شرابم رو مزه مزه میکردم که جین هی و سوفیا اومدن....اوهههه خدای من خیلیییی زیبا شدنننن.....ضربه ای به شونه یونگی زدم و اونا رو نشونش دادم....
یونگی « با ضربه ای که الکس به شونه ام زد برگشتم و با دو تا فرشته که خیلی زیبا شده بودن مواجح شدم....خدای من.
جین هی « لبخند ملایمی زدم و جلوی یونگی ایستادم و تعظیم کردم...صبح بخیر عالیجناب
سوفیا « روز بخیر سرورم
الکس « واو شما دوتا چقدر مودب و زیبا شدید...
سوفیا « بنده از همون اول زیبا بودم
یونگی « که اینطور پس هنوز امیدی بهتون هست....از بس دیوونه بازی در اوردین داشتم ناامید میشدم ازتون...
الکس « یونگی مهمان ها رسیدن...
یونگی « آه...باشه....اولین مهمانی که رسیده پادشاه و ملکه ی امپراطوری گرگینه ها بود... خوش اومدید..
امپراطور گرگینه ها « اوه خوشحالم میبینمت یونگی...مثل همیشه خوشتیپ....( نگاهی به جین هی انداخت) ایشون باید ملکه ی ومپ باشن درسته؟
یونگی « بله
امپراطور گرگینه ها « خوشبختم ملکه مین
جین هی « تعظیمی کردم و به شونه سوفیا زدم....حالا چی میگی خانم خانم ها...دیدی تا منو دید فهمید ملکه ای....
سوفیا « عکست رو دیده بانوی اسکل من...
جین هی « نمیخواهی یه بار مثل آدم به ملکه ات احترام بزاری...سوفیا اومد جواب بده که صدای جیغ یه نفر مانع ادامه دادنش شد....چی شد؟
سوفیا « یادم رفت بگم یه ملکه دیوونه تر از تو هم هست...و اون ملکه ی گرگینه هاست...
جین هی « هان؟
ملکه ی گرگینه ها « سلاممممممممممم...
امپراطورگرگینه ها « (!_!) خاک به سرم چی به خورد ملکه ام دادین اینجوری شده....
جین هی « به نظرم یه ترم آموزش فشرده برای ایشون هم بزار....
راوی « ملکه ی گرگینه ها شخصیت شیطونی داشت...اما به موقع جدی و شجاع بود....همون طور که دست ملکه ی جادوگر ها رو گرفته بود به یونگی اینا رسید و تعظیم کوتاهی کرد....
ملکه ی گرگینه ها « ببخشید ورود پر سر و صدایی داشتم...روزتون بخیر امپراطور مین...
سوفیا « ملکه ی جادوگر ها که اسمش میراندا بود دوست بچگی من بود....برای همین تا همو دیدیم همو بغل کردیم....میرانداااا....
جین هی « وقتی اسم این سه امپراطوری رو شنیدم فکر میکردم همشون سرد و خشک و جدی ان...و جذاب...اما وقتی اومدن حسابی شوخ و بامزه بودن...مخصوصا ملکه ی گرگینه ها که اسمش مین هی بود...از اون طرف سوفی سرش با دوست قدیمیش گرم بود
زوج اولی ملکه و امپراطور گرگینه ها
زوج دومی ملکه و امپراطور جادوگر ها
لباس الکس و یونگی
یونگی « لیست کار ها رو چک کردیم و همه چی سرجاش بود...الان فقط باید منتظر جین هی و سوفیا میموندیم....
الکس « داشتم لیوان شرابم رو مزه مزه میکردم که جین هی و سوفیا اومدن....اوهههه خدای من خیلیییی زیبا شدنننن.....ضربه ای به شونه یونگی زدم و اونا رو نشونش دادم....
یونگی « با ضربه ای که الکس به شونه ام زد برگشتم و با دو تا فرشته که خیلی زیبا شده بودن مواجح شدم....خدای من.
جین هی « لبخند ملایمی زدم و جلوی یونگی ایستادم و تعظیم کردم...صبح بخیر عالیجناب
سوفیا « روز بخیر سرورم
الکس « واو شما دوتا چقدر مودب و زیبا شدید...
سوفیا « بنده از همون اول زیبا بودم
یونگی « که اینطور پس هنوز امیدی بهتون هست....از بس دیوونه بازی در اوردین داشتم ناامید میشدم ازتون...
الکس « یونگی مهمان ها رسیدن...
یونگی « آه...باشه....اولین مهمانی که رسیده پادشاه و ملکه ی امپراطوری گرگینه ها بود... خوش اومدید..
امپراطور گرگینه ها « اوه خوشحالم میبینمت یونگی...مثل همیشه خوشتیپ....( نگاهی به جین هی انداخت) ایشون باید ملکه ی ومپ باشن درسته؟
یونگی « بله
امپراطور گرگینه ها « خوشبختم ملکه مین
جین هی « تعظیمی کردم و به شونه سوفیا زدم....حالا چی میگی خانم خانم ها...دیدی تا منو دید فهمید ملکه ای....
سوفیا « عکست رو دیده بانوی اسکل من...
جین هی « نمیخواهی یه بار مثل آدم به ملکه ات احترام بزاری...سوفیا اومد جواب بده که صدای جیغ یه نفر مانع ادامه دادنش شد....چی شد؟
سوفیا « یادم رفت بگم یه ملکه دیوونه تر از تو هم هست...و اون ملکه ی گرگینه هاست...
جین هی « هان؟
ملکه ی گرگینه ها « سلاممممممممممم...
امپراطورگرگینه ها « (!_!) خاک به سرم چی به خورد ملکه ام دادین اینجوری شده....
جین هی « به نظرم یه ترم آموزش فشرده برای ایشون هم بزار....
راوی « ملکه ی گرگینه ها شخصیت شیطونی داشت...اما به موقع جدی و شجاع بود....همون طور که دست ملکه ی جادوگر ها رو گرفته بود به یونگی اینا رسید و تعظیم کوتاهی کرد....
ملکه ی گرگینه ها « ببخشید ورود پر سر و صدایی داشتم...روزتون بخیر امپراطور مین...
سوفیا « ملکه ی جادوگر ها که اسمش میراندا بود دوست بچگی من بود....برای همین تا همو دیدیم همو بغل کردیم....میرانداااا....
جین هی « وقتی اسم این سه امپراطوری رو شنیدم فکر میکردم همشون سرد و خشک و جدی ان...و جذاب...اما وقتی اومدن حسابی شوخ و بامزه بودن...مخصوصا ملکه ی گرگینه ها که اسمش مین هی بود...از اون طرف سوفی سرش با دوست قدیمیش گرم بود
زوج اولی ملکه و امپراطور گرگینه ها
زوج دومی ملکه و امپراطور جادوگر ها
لباس الکس و یونگی
۵۹.۸k
۱۷ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.