مروارید عشق پارت ۲۰
همون موقع رفت سمت گردنم گردنمو بوسید شب بود همون موقع در زدن کوک:چرا نمیزارن تنها باشیم من:نمد رفت سمت در در و باز کرد پسرا بودن کوک:بفرما تهیونگ:یه بازی جدید آوردیم گفتیم باهم بازی کنیم اگه گائول دوست داره پاشدم رفتم سمت در من:بازیش چیه تهیونگ:این احضار روح من:واو شب ترسناکیه☺😐 کوک:نه نه نه نه گائول دیوونه شدی من:اتفاقا یه بار امتحانش ضرری نداره همون موقع ریختن تو کوک:گائولللل من:سخت نگیر کوک:چیزیت بشه من اینجارو با خاک یکسان میکنما من:چیزیم نمیشه بی خودبه خودت تلقین نکن😊 جیهوپ:بیاید من:اوکی کوک:گائول من:عه جونگ کوک خودت میدونی هردومون حوصلمون سررفته پس بیا بریم تو کنارمی دیگه چرا باید بترسم کوک:هوففف ولی من بازم راضی نیستم تهیونگ:ماها راضی گائول راضی گوربابای جونگ کوک ناراضی کوک:ببند لطفا😐 رفتیم نشستیم تهیونگ:برقا خاموش کوک:برقا چرا من:عشقم😊 کوک:خیله خوب جین رفت برقارو خاموش کرد دوتا شمع آوردم گذاشتم قشنگ ترسناک شه تهیونگ:اول یه داستان ترسناک تعریف میکنم بعد من:باشه کوک:😳(جونگ کوک میلرزه😐😂😂😂نترسیده نگران منه منم که🙄😂) شروع کرد به تعریف کردن داستان ترسناک من اینه چی گوش میدادم جین میلرزید جیمین و جیهوپم همینطور فقط من بودم اینه خر گوش میدادم داستان تموم شد کوک:خوب تموم شد تهیونگ:هنوز نرفتیم سر بازی کوک:آهههه گائول من:بله کوک:بیخیال شو من:نه کوک:هوفففف تهیونگ:خوب تهیونگ رویه کاغذ شطرنج یه آدمک شبی روح کشید حالا رو کلش و دستاشو پاهاش یه ضرب در زد پنج تا سوزن برداشت گذاشت رو ضرب درها(این طرفند جدیده باید سوزن خودش بچرخه که نشون میده روح داره اونو میچرخونه) خوب حالا منتظر بودیم سوزن کم کم تکون خورد و آروم آروم چرخید من:واو تهیونگ:اووو من:چقدر باحال همینجوری میچرخید(الان سوزن یهو میپره😶و حرکت میکنه میره سمت چشمام ولی جونگ کوک منو میکشه سمت خودش) رفتم عقب همون موقع اومد بالا یهو خواست بره تو چشمام که جونگ کوک کلمو گرفت کشید برد تو بغلش سوزن افتاد رو زمین کوک:گائول خوبی من:آره داشت میرفت تو چشمم همه:هوففف (قراره یکم بخندیم حالا روحی که احضار شده میاد هی چک میزنه😐😂😂😂😂) همون موقع جونگ کوک گفت آخخ من:چی شد کوک:یه چیزی خورد پس کلم 😐 (روح من بود☺😂😂😂😂) من:غلط کرد هر کی زد همون موقع همشون گفتن آخ من:چتونه تهیونگ:یکی زد تو صورتم جیمین:یکیم گوش منو کشید جیهوپ:یکیم کف گرگی زد نامجون:یکیم زد تو گوشم جین:ای روح دست رو ورد واید هندسام بلند میکنی من:چرا پس من نشدم😐🤔 تهیونگ:رو تو کراش داره کوک:در یک کلام گوه خورده😐گمشو روحححح من:اوکی ترسید رفت😂
۱۲.۰k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.