پارت چاردهم
#پارت_چاردهم
اومد بیرون بعدش رسوندمش شرکت و خودمم رفتم شرکتم
تو شرکت غرق یه نقظه شده بودم که گوشیم زنگ خورد همونجور که زل زده بودم به نقشه دستمو رو میز میکشیدم که گوشی اومد تو دستم
اوردمش جلو چشممو به صفحش نگاه کردم
"Ⓐrsham" جواب دادم
-الو
+الو آرسام خبر فرزاد کجاس؟
-قبل اینکه بریم بیامرستان که شرکت بود بعدم رفت خونه
+رفته یا نه
-نمیدونم خبر ندارم
ارمان+الو آرسام زنگ بزن بهش به یه بهونه بکشش یه جا
-چرا مگه چیشده
ارشام+پیداش کن و بگو بره خونت
-تا نگی چرا زنگ نمیزنم
+ای بابا...تو زنگ بزن بشمن میگم بهت بعدا فقه نگی ارمان کارش داره هاااا
-هوووف باشه بابا
قطع کردم و تو لیست شمارشو پیدا کردم
دو سه باری زنگ زدم تا جواب داد
+الو
-الو کجای تو
+جونم چیه ارسام
-ام...میگم کجایی...فرودگاهی یا نرفتی هنو؟
+نه هنوز الان میخوام برم
-اها خو میتونی قبلش بیای خونه یچیزی از مدارکی که صب دادم بتو لازم دارم...میرسی ییای؟
بایه مکث جواب داد
+باشه بیست دقیقه دیگه اونجام
-باش منتظرتم
قط کردم و به ارشام زنگ زدم تا جواب داد گفتم
-خب بگو چیشده
+میگم بعدا چیشد؟...جواب داد؟
-خیلی بیشوعوری بخدا...اره گف بیس دقیقه دیگه میره خونه...
+اها دست درد نکنه ما میریم خونه
-باش
قطع کردم و خودمم رفتم خونه
همینکه جلو خونه نگه داشتم دیدم ماشینه فرزادم جلومه و خودشم جلو در خونه
داشتم پیاده میشدم که آرشام و ارمان هم پشت ماشینه فرزاد نگه داشت و پیاده شدن
ارمان به سمت فرزاد هجوم برد
فرزاد تا دیدش ترسیدو دویید
ارمانم دنبالش
هنوز نرفته بود که گرفتش و اولین مشت و زد تو صورتش
نشست رو شکمشو تا میخورد زدش
ارشامم همینجوری نگاش میکرد
رفتم سمتشون تا جداشون کنم که ارشام جلومو گرفت
-الان دقیقا چرا کمکش نمیکنی
+چون لیاقتش همین مشتاس نه کمکه ومنو تو
سر در نمیاوردم از حرفاش اخه چه خبره
ادامه داره دوستان...نظر
Roman._.khoon
اومد بیرون بعدش رسوندمش شرکت و خودمم رفتم شرکتم
تو شرکت غرق یه نقظه شده بودم که گوشیم زنگ خورد همونجور که زل زده بودم به نقشه دستمو رو میز میکشیدم که گوشی اومد تو دستم
اوردمش جلو چشممو به صفحش نگاه کردم
"Ⓐrsham" جواب دادم
-الو
+الو آرسام خبر فرزاد کجاس؟
-قبل اینکه بریم بیامرستان که شرکت بود بعدم رفت خونه
+رفته یا نه
-نمیدونم خبر ندارم
ارمان+الو آرسام زنگ بزن بهش به یه بهونه بکشش یه جا
-چرا مگه چیشده
ارشام+پیداش کن و بگو بره خونت
-تا نگی چرا زنگ نمیزنم
+ای بابا...تو زنگ بزن بشمن میگم بهت بعدا فقه نگی ارمان کارش داره هاااا
-هوووف باشه بابا
قطع کردم و تو لیست شمارشو پیدا کردم
دو سه باری زنگ زدم تا جواب داد
+الو
-الو کجای تو
+جونم چیه ارسام
-ام...میگم کجایی...فرودگاهی یا نرفتی هنو؟
+نه هنوز الان میخوام برم
-اها خو میتونی قبلش بیای خونه یچیزی از مدارکی که صب دادم بتو لازم دارم...میرسی ییای؟
بایه مکث جواب داد
+باشه بیست دقیقه دیگه اونجام
-باش منتظرتم
قط کردم و به ارشام زنگ زدم تا جواب داد گفتم
-خب بگو چیشده
+میگم بعدا چیشد؟...جواب داد؟
-خیلی بیشوعوری بخدا...اره گف بیس دقیقه دیگه میره خونه...
+اها دست درد نکنه ما میریم خونه
-باش
قطع کردم و خودمم رفتم خونه
همینکه جلو خونه نگه داشتم دیدم ماشینه فرزادم جلومه و خودشم جلو در خونه
داشتم پیاده میشدم که آرشام و ارمان هم پشت ماشینه فرزاد نگه داشت و پیاده شدن
ارمان به سمت فرزاد هجوم برد
فرزاد تا دیدش ترسیدو دویید
ارمانم دنبالش
هنوز نرفته بود که گرفتش و اولین مشت و زد تو صورتش
نشست رو شکمشو تا میخورد زدش
ارشامم همینجوری نگاش میکرد
رفتم سمتشون تا جداشون کنم که ارشام جلومو گرفت
-الان دقیقا چرا کمکش نمیکنی
+چون لیاقتش همین مشتاس نه کمکه ومنو تو
سر در نمیاوردم از حرفاش اخه چه خبره
ادامه داره دوستان...نظر
Roman._.khoon
۹.۹k
۲۹ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.