p37
جنک:الان میخوای بری خونه؟
ته:اره
جنک:ببین ته
ته:کافیه...عصر درباره جلسه مهمی که داریم حرف میزنیم
جنک:اوک...(این جنک خدایی خیلی کراشه🤣🤣)
ب:
رفته بودمبیرون که کوک رو دیدم باهاش صحبت کردیم و وقتی گفتم حاملم و ازدواج کردم گریه کرد
ب:کوک چیشده
کوک:با چه حقیییی
ب:کو کوک داری چیمیگی
کوک:بندایا من اومدم بهت بگم که از تهیونگ دور بمون اون خیلی خطرناکه میتونه بهت اسیب بدی برسونه
ب:اون وقت باهام ازدواج نمیکرددد همتون رابطه منو تهیونگ رو حسودی میکنین
ب :
بعدش بلند شدمو رفتم خونه وقتی کلید رو باز کردمتهیونگ از پله ها میومد پایین
ته:به به ببین کیا اینجا
ب:کی اومدی؟
ته:همین الان
ب:برم لباسام رو عوض کنم
ته:دستش رو میگیره_
ب:هوم؟
ته:بندایا جون
ب:ته مستی؟
ته:نه کاملا هوشیارم....ببین خوشگله همه اون حرفایی که بهت زدندرسته من یه ق.ا.ت.ل.م و پدرت...امروز فوت کرد جیگر(خنده)
ب:تهیو تهیونگ داری چیمیگی
ته:حقیقت بیب ...حالا گم.ش.و از خونه مننننن
ب:(گریه)خونه تو نیس
ته:عه پس اینا چین؟خودت امضاکردی
ب:لعنت بهت
ته:برو...بیرون
ب:به این بچه چی میخوای بگی تو اینده ها
ته:بچه نباید بفهمه که من باباشم
ب:....خیلی(خری)بدی تهیونگ
ته:(خنده)میدونم ...حالا بای بای
ب:
تهیونگ منو کاملا بیرون گذاشت کسی که چند وقته عاشقشم ....ازم فقط سواستفاده میکرده
با گریه راه افتادم تو خیابونا همینجوری داشتم ازخیابون رد میشدم که یهماشین با نور میومد سمتم کههههه یکی منو گرفت وقتی برگشتم
ب:چطوری تو اینجاییی
؟:(میفهمی)
خببب فصل دومم داره
اگه تاشب ۵۰تا رو رد کرد میزارم🫂🫂🫂
ته:اره
جنک:ببین ته
ته:کافیه...عصر درباره جلسه مهمی که داریم حرف میزنیم
جنک:اوک...(این جنک خدایی خیلی کراشه🤣🤣)
ب:
رفته بودمبیرون که کوک رو دیدم باهاش صحبت کردیم و وقتی گفتم حاملم و ازدواج کردم گریه کرد
ب:کوک چیشده
کوک:با چه حقیییی
ب:کو کوک داری چیمیگی
کوک:بندایا من اومدم بهت بگم که از تهیونگ دور بمون اون خیلی خطرناکه میتونه بهت اسیب بدی برسونه
ب:اون وقت باهام ازدواج نمیکرددد همتون رابطه منو تهیونگ رو حسودی میکنین
ب :
بعدش بلند شدمو رفتم خونه وقتی کلید رو باز کردمتهیونگ از پله ها میومد پایین
ته:به به ببین کیا اینجا
ب:کی اومدی؟
ته:همین الان
ب:برم لباسام رو عوض کنم
ته:دستش رو میگیره_
ب:هوم؟
ته:بندایا جون
ب:ته مستی؟
ته:نه کاملا هوشیارم....ببین خوشگله همه اون حرفایی که بهت زدندرسته من یه ق.ا.ت.ل.م و پدرت...امروز فوت کرد جیگر(خنده)
ب:تهیو تهیونگ داری چیمیگی
ته:حقیقت بیب ...حالا گم.ش.و از خونه مننننن
ب:(گریه)خونه تو نیس
ته:عه پس اینا چین؟خودت امضاکردی
ب:لعنت بهت
ته:برو...بیرون
ب:به این بچه چی میخوای بگی تو اینده ها
ته:بچه نباید بفهمه که من باباشم
ب:....خیلی(خری)بدی تهیونگ
ته:(خنده)میدونم ...حالا بای بای
ب:
تهیونگ منو کاملا بیرون گذاشت کسی که چند وقته عاشقشم ....ازم فقط سواستفاده میکرده
با گریه راه افتادم تو خیابونا همینجوری داشتم ازخیابون رد میشدم که یهماشین با نور میومد سمتم کههههه یکی منو گرفت وقتی برگشتم
ب:چطوری تو اینجاییی
؟:(میفهمی)
خببب فصل دومم داره
اگه تاشب ۵۰تا رو رد کرد میزارم🫂🫂🫂
۲۵.۰k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.